حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

به یاد استاد پرویز مشکاتیان

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۱ ب.ظ

........از منظومه بدرقه

ترا می جویم

باهمه دلداده گی و عاشقیم

بگذار تا ازخیل غم انگیزانی   باشم

که خانه را که نه !

کوچه را که نه      

سرزمینی را گم کرده است

***

گفتم کی میایی؟

گفتی میایم !

بی آیین

بی فلسفه

بی قید و بند منظومه ها و کهکشان ها

وسورتمه سیاره ها حتی بر سطح خالی آسمان

کجاوه کودکانه ای بیش نیست !

آنگاه از سر دلتنگی محض

غبارروبی می کنم  خانه های خاک گرفته را

تا تو در جایی دور

باز هم آغاز شوی

و من زاده شوم در  تناسخ آتشی ،یا رودی

 که خاکسترهای مارا باد باخودبرد

ای هندوی بیچاره همه اعصار

به فضیلت تسلیمت میهمانم کن

که هیچ پایانی متصور نیست

همچنانکه آغازی

..............................

 نیشابور را با خیلی کسان وبا  خیلی چیزهایش می شناسیم مثلا همین کوچه باغهای معروفش که با شفیعی کدکنی کشف شد یعنی به تعبیر امروزیها رو نمایی گردید  ... باید نیشابوری  باشی که تاریخ را با کوچه ها و سِرَکهاوبزنگاهایش از یک طرف و موسیقی و زندگیش از سوی دیگر  حس کنی و به مکنونات آن قلمرو های نامکشوف بقول تاجیک ها عید گََردَکی کنی و چون هراتیها سِرکی بکشی ازاین  سوی وآن سوی که همه اینان نیشابورند چه سمرقند و چه بلخ!؟ آن روزهای دور و دست نایافتنی  را که در کوچه هایی با دیوارهای کاهگلی و بلندقامت  قدم می زدی و نفس می کشیدی و عطر گل اقاقیا  بود که مشامت را سرمست می کرد ...........

....راه رفتن در آن کوچه ها حال و هوایی داشت که حس پرواز کبوتران سپید در اسمان نیمه ابری وپاییزی نیشابور، اینها تجربه های  زیبایی است  که کمی هم نصیب منِ جنوبی شد و بعد نیشابور را باعطار سرحلقه عارفان شهیدو با خیام رند عالم سوز و با خشت مال نیشابوری که وصف آفتاب در شعرش بی نظیر بود و بعد در اواخر دهه پنجاه نیشابور را با پرویز مشکاتیان که  عصاره فضیلت آنان بود شناختم وقتی که  اواخر سال 58 با سرودهای ملی میهنی وچهره گل انداخته  از شور و شادی مردمی که شیفته شان بود در تالار دانشکده پزشکی رازی مشهد خواند و نواخت وما را برد با حسی  از حسنک وزیراُزاربسته  تا تلخ کامی عسرت عطار...

وبعد آن روزهای شوق انگیز که انس نقلاب و موسیقی ملی و مقامی بود و مشکاتیان جوان راست پنجگاهی بود که قلب شرقی و ناآرام عشاق سینه چاک را در سرزمین ایران به شر و شور می کشاند...وکیانند این  نیشابوریان که روزی بر غربت حسنک وزیرشان نالیدند و امروز هم در غم مشکاتیان ،تاریخ را ببین که تلخ و سنگین و مهابت آمیز طی طریق می کند حرف و حدیث ها درعین تلّون در زمان و مکان گاهی قرنها می گذرد وچیزی عوض نمی شود! و حرفی و حدیثی که هنوز خوب جا نیفتاده گویی که در ایستایی محض زمان متوقفی ! زیرا رنج مشکاتیان و چون او بسیاران کم از رنج حسنک نبود و تآسف بیشتر اینکه ! امروز تاریخ نویسی در اندازه و کرامت بیهقی نداریم که سوز و گداز رنج اندیشه وران را بر صحیفه تاریخی با همان وقار و وزانت از خامه دل بچکاند که هنوز هم بعد از قرنها وقتی می خوانی و(( این همه اسباب منازعت و مکاوحت، از بهر حُطام دنیا، به یک سوی نهادند. احمق مردا که دل در این جهان بندد، که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند..)).و کسانی را پیش قراول و کسانی را نظاره گر و کسان آخر که قرن و سال و ماه شان یکی بود و فرقی نکرده دیروز و امروز و هرروزشان  و عجیب اینکه اینان در این رنجگاه دست پیش را گرفته اندکه پس نیفتند .....یاد استاد بلامنازع سنتور پرویز مشکاتیان با همه غریبی و غربتش گرامی باد .....که تا زندگی هست او زنده است....

این  غمنامه را با سروده  دکتر شفیعی کدکنی  به پایان می برم .....

 سهراب اضطراب وطن بودی و کسی
زینان به فکرً داروی بیهوشی ات نبود
در پرده ماند نغمه آزادیً وطن
کاندیشه جز به رفتن و چاوشی ات نبود
در چنگ تو سرود رهایی نهفته ماند
زین نغمه هیچ گاه فراموشی ات نبود
ای سوگوار صبح نشابورً سرمه گون
عصری چنین سزای سیه پوشی ات نبود

ماهشهر مهر ماه 1388 علی ربیعی (علی بهار)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۳۰
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی