حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

سفر ی که تمامی ندارد

شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ب.ظ

سفر هرگز پایان ندارد. فقط مسافرانند که به پایان می رسند ....ساراماگو خالق رمان کوری

1

سروده سفر

سحر که بیاید

به ترانه همه چکاوکها حساسم

که از بند بند شاخه ها بر می خیزد

بر می خیزم

دوستم می گوید

ببین علی!

مسافر چند روزه این دنیا که باشی

دل به هیچ سودایی نمی دهی

بجز همین صداهای جادویی

که از بند بند شاخه ها بر می خیزد!

2

کنار جاده ایستاده ام

دست بلند می کنم

به هر که و هر چه که می بینم

آواز و لبخند بر زبان و صورتم رویید

من مزارع همه سرزمین های تابستانم

با جاده ای در حاشیه اش

شمال یا جنوب باشد

تفاوتی نمی کند

"آدمیزاده را چراغی گیر"

     "روشنایی پرست شعله پذیر*" الف سایه

شهریور ماه 1379 ماهشهرعلی ربیعی( علی بهار)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۱۹
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی