حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

در آیینه داغ تابستان

جمعه, ۱ خرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۲۸ ب.ظ

...از نوشتن

گاهی که نه همیشه باید نوشتن به ادم بیاید.....مثل رنگ و اندازه و شکل لباس که اگر نیامد به تنت زار می زند ...دوست داری از خودت فرار کنی ...قضاوت می شوی حتی در برابر ضمیر ناخودآگاه خودت تا دیگران که جای خود دارند ولذا  مارا  که همه آفتاب و تابستان داغیم به گل و بلبل و خنکای نسیم چکار...و لذا از همین حوالی خشک و خالی می نویسم....بگذریم...


.....از سروده در آیینه داغ تابستان......

صدای زنی در تخیل کوچه می پیچید

صدای دلگیر موسم تابستان

استحاله تن

بی بال و پر پریدن آتش از دهانه  آسمان غبرایی

در فراغت باد و خاک که می بارید

یادش بخیر عشق

اولین بازی کودکانه

ریاضت  هستی چشمانت

در ایینه داغ تابستان

ماهشهر مرداد 1365 علی ربیعی(علی بهار)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۰۱
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی