حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

سروده اتفاق زندگی

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ق.ظ

بسان کودکی

به گریه ای ،کرشمه ای ،لبخندی

می رویی

خلق می شوی

بسان پرنده ای

به آنی

می پری

پرمی کشی

رها می شوی

بسان ابری وهرچه در آسمان است

می باری

تا صحرای لم یزرع دلم را بشورانی

بسان یک رویا

می آیی و می روی

در ذهن غبارینه این دنیا

بی هیچ صله یی،صدایی

حادثه ای ،آهی

پایانی ندارد

همچانکه آغازی

فصل ها و رنگها

عشق ها و دستها

این قصه های مکرر

این جداییها

دیگر اینکه

شور و حال نگاهها

وجد آغوشت

باید زندگی را همانگونه دوست داشت

که اتفاق افتاد

تهران مهرماه 1394 علی ربیعی(ع-بهار)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۱
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی