حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

حاصل تجربه بشری

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۲۲ ب.ظ

 

http://baharnews.ir/news/

114621

 ...وبر جامعه شناس آلمانی می گوید معاصرانی  که میوه درخت معرفت را چشیده باشند محکوم هستند  وباید بدانند که نمی توانند براساس نتایج وتحلیل های  یک جانبه خود حتی با کاملترین تحلیل ها، معنای جهان را دریابند بلکه باید خود این معنا را بیافرینند مثل معنایی که ابتدا منجمین و فیزیکدانان قرن 16 و 17 یعنی کپلر و کوپرنیک و گالیله به آن رسیدند که یعنی زمین مرکز عالم نبود  و خورشید هم دور زمین نمی چرخید بلکه به تعبیر کانت آنچه ما می بینیم ذهنیات ما است که مشخص هم نیست درست باشند وای بسا به تعبیر میرفندرسکی عصر صفوی که خواست جغرافیایی نو در آن عصر عرضه کند که نگذاشتند و نشد ....صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی همه این تعامل فیزیک و فلسفه باعث انقلاب در نگرش انسان بعد از رنسانس غربی نسبت به جهان شد و درخت آزادمنشی و خرد باوری قد کشید و رشد کرد و تنومند شد واز این طرف  شرق در اشراق خود نه تنها نوری مشاهده نکرد که  غرق توهمات خود ساخته خویش گردید و از حکمتی که علاج عارفانه ای برای بست و سکون بود به بلندای فلسفه از آن نوع که دوستداری دانش است نگریست و لذا هم از حکمت متعالیه عملی دور شد و هم منطق و فلسفه ارسطویی را آنچنانکه بود نشناخت و در همه حال خود را عمود منصف عالم پنداشت ......و لذا شرح این جمله ماکس وبر تنها مختص جامعه اروپایی که فاز های متعدد تحول صنعتی را پشت سر گذشته است نبود و بی شک شامل حال همه  انسانهایی است که به تعبیر کانت حیات عاقلانه ای دارند و با آرزوها و امید های عصری و نسلی  بر روی این کره خاکی در حال زندگی هستند و از مواهب طبیعت و جامعه پیرامونی خویش نفع می برند اینکه ما بدنبال طول و عرضی جدید از روابط اجتماعی باشیم و به باز تولید انقطاعی از علوم بپردازیم قطعا راه بجایی نمی بریم وعلاوه براین  از قافله تمدن بشری جا می مانیم همچنانکه هم اینک نیز  جا ماندگانی بیش نیستیم زیرا وقتی به جغرافیای خاورمیانه می نگریم سرزمینی  فرتوت و فرسوده مشاهده می کنیم که در دریای توهم و خسته گی و نخوت قبیله ای و نگرش ابا اجدادی مردمان خویش در حال غرق شدن است بی آنکه حتی استمدادی هم بطلبد که گویا همه جهان باید وامدار همین چهار قلم اکابری باشد که اورا راه بلد این صحرای سوزان می کند و آز طرفی هم چاههای ویل نفت معاش و معادی به قدر کفایت فراهم می نماید  ...دریغ از فراست و دانایی که رنج آموزش و تجربه می خواهد وسپس اقدام و عمل که اقتضای  برآورد هدف که همانا سعادت و خوشبختی ملت هاست .......بهر جهت ما در جغرافیایی زندگی می کنیم که راحتترین را این می داند که به هرچه درخت دانش است نفرین بفرستد و در برابر دمکراسی و تصمیم جمعی بایستد زیرا جایی که تصمیم جمعی حضور خودرا محرز می کند فرصتی  برای صدام ها و قذافی ها نمی ماند که ملت هایی را به خاک سیاه بنشانند و انتخاب های صددرصدی خود را به رخ جهانیان  بکشانند و به توجیه دمکراسی من در آورد ی خود بپردازند ...شما بنگرید حاکم کشور فقیر سودان عمر البشیر راکه چه بلاها بر سر سرزمین غنی سودان  آورده و می آورد و بعد هم در حضور توده های فقیر رقص شمشیر را اجراء می کند در زمان او این کشور دوپاره می شود و قسمت بهتر سهم غرب می گردد آنگاه جشن پیروزی بر پای می دارد وبا پشیزی از جانب ثروت و قدرت خریده می شود ..... از این حاکمان و محکومان بسیار می توان نوشت و خواند و دید وضرالمثلی ست معروف که تا ابله در جهان است مفلس در نمی ماند و البته جوامع بسته و توتالیترکه وجاهت انتخابی ندارند و به زوری دلخوشند  سرنوشت بهتری نخواهند داشت و در نقطه مقابل  جامعه باز چه سرانجامی داشته است آن جامعه ای که آزادی را به نبود محدودیت منحصر نمی کند بلکه به کمک آزادی در اندیشه و عمل  قدرت و توانایی جامعه را  بالا برده و توانمندی اجتماعی را در جهت  پاسخگوکردن حاکمان به کار می گیرد راه سعادت را هم شناخته است و علم و دانش را دراین جهت بکار گرفته است... در یک جامعه باز و دمکرایتک همه اعضاء از حق و حقوق برابر در مشارکت اجتماعی برخوردار هستند.... جامعه ای که حقوق بشر بیان شده در منشور و اعلامیه جهانی را بی حشو و زوائد می پذیرد به آن عمل می کند و توانایی نقد را بالا می برد ودر نهایت عوامل پایدار توسعه دریک جامعه دمکراتیک چون کثرت گرایی و باز بودن نقد و نظر  و تساهل رانصب العین حیاتش قرار می دهد و به انجا می رساند که دراین فضا و مکان خودی و غیر خودی نه در قواره رنگ و نژاد و مذهب که بر پایه احترام به اصول اولیه حقوق انسانی  که شامل احاد اجتماع است تعریف میگردد و در نهایت مسائل گفته شده بالا یک فرآیند است که بشر را از حضیض حیوانی به قله انسانی رهنمون گشته و هیچ جامعه ای از این قائده مستثنی نیست در این میان ما یعنی ایرانیان نیز باید با همین ساختارهای تعریف شده در  علوم انسانی  معاصر برای خود جایگاهی بیابیم نه اینکه بگوییم این مفاهیم که حاصل تجربه بشری ست برای ما فاقد اعتبار است ..

                    ......از دفترهای گذشته ماهشهر علی ربیعی(علی بهار)

/

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۰۷
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۱)

با سلام خدمت علی ربیعی(علی بهار) لطفا مارا لینک کنید: پارت در خدمت شماستpartcalendar.com

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی