حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

کبوتر سپید آزادی

شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۴۶ ب.ظ

نشسته برتابلوی خیابان 16 آذر

کبوتر سپید آزادی

مردد و غمگین

اینجا هم دانشگاه تهران است

مات روزهای ابری آذر هرسال

کوچه وصال خاطره ها یی از

سنگ و گل و گلوله را

مرورمی کند

سالهای تیره بدبخت

مشت بازی  شعارها

پیاده روها ی گس و سنگین

در پیچ و تاب گل آلودهِ جویبارها

وسالهای روشن خوشبخت

که کورسویی زدند

کوچک و اندک وسربزیر

 تنها ومکدر و مبهم

مثل آرزوهایی

که پرپر شدند

ریختند زیر پای رهگذران

ماه سرد زمستانی

زیر ابر سیاهی

 در آسمان

نفس نفس می زد

کبوترسپید اما نقشه ای

برای پرواز نداشت

همانجا روی تیرک 16 آذر

پرو بالش ریخت

تیری رها شده بود

از هرکجای

نشانی  موهوم

تهران زمستان 1380علی ربیعی ( علی بهار)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۹/۱۳
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی