بیاد نادر
دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۰۷ ب.ظ
بر ارتفاعات مورچه خورت
ایستاده بودم
دشت وسیعی ست
و سپاهیان نادر
مغرور و استوار
از کنار لشکر شکست
خورده محمود افغان گذشتند
آسمان شهریور آن سال
غبار گرفته بود
و آفتاب مثل گرگی
خونهای خشکیده بر زمین
سربازان را می مکید
چه لحظات مکدری
بر این دشت می گذشت
و نادر در این فاصله
لبخند تلخی بر لب داشت
از روزهای سیاه رفته
زیر بیرق شاه سلطان
حسین
تا آینده تار ایران
زیر چتر سلاطین قاجار
عهدنامه های ننگین
چقدر دیر می شود ناگهان!
اصفهان شهریور ۹۶
ع-بهار
۹۶/۰۸/۰۸