اندوه زلزله
شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۳ ق.ظ
1
پاییز امسال
اندوه کم نداشت
زلزله را هم
به خاطراتم
اضافه کرد
2
منفعل ، بیهوده
چون این همه
کلاغ و گربه
سگ دوی سگان
در کوچه و خیابان
به نرمی خاک باد می خورم
به گرمی یخ آب می شوم
بی آنکه بدانم
این اتفاق ناخوشایند
چگونه خس و خاشاک کرد
تار و پود مرا
3
نه یادی از گذشته
نه تصوری از آینده دارم
در آوار اکنون
شاهد ویران زندگی هستم
ای کاش!
برای فراموشی هم شده
دو باره ببینمت
4
با این همه اتفاق مکدر
که ذهنم را آشفته کرد
میهنم را ویران
باید تمامی کلمات
تکرار دوستت دارم بودند
در حالی که
چاره ای مگر مرگ نبود
5
هیچگاه
جای تو خالی نیست زندگی!
مانده تا مرگ
بی هیچ زحمتیکه آن هم
نه کبوتر می شناسد
نه صلح
نه آزادی
ماهشهر علی ربیعی (ع-بهار)
۹۶/۰۹/۰۴