حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

اندوه زلزله

شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۳ ق.ظ

1

پاییز امسال
اندوه کم نداشت
زلزله را هم
به خاطراتم
اضافه کرد
2

منفعل ، بیهوده
چون این همه
کلاغ و گربه
سگ دوی سگان
در کوچه و خیابان
به نرمی خاک باد می خورم
به گرمی یخ آب می شوم
بی آنکه بدانم
این اتفاق ناخوشایند
چگونه خس و خاشاک کرد
تار و پود مرا
3

نه یادی از گذشته

نه تصوری از آینده دارم
در آوار اکنون
شاهد ویران زندگی هستم
ای کاش!
برای فراموشی هم شده
دو باره ببینمت

4

با این همه اتفاق مکدر

که ذهنم را آشفته کرد
میهنم را ویران
باید تمامی  کلمات
تکرار دوستت دارم بودند
در حالی که
چاره ای مگر مرگ نبود
5

هیچگاه
 
جای تو خالی نیست زندگی!
مانده تا مرگ
 
  بی هیچ زحمتیکه آن هم 
نه کبوتر می شناسد
نه صلح
نه آزادی
ماهشهر علی ربیعی (ع-بهار)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۹/۰۴
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی