حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

صبح پایان

سه شنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۲ ق.ظ


سروده صبح پایان

فرصت  ها از دست  می روند

و زمان

 مثل کولی پیری

زیر پلی ایستاده است

منتظر و غمناک

شاید کسی بیاید

وزندگی

بی آنکه بفهمد

 اتفاق سراب را

به اتمام رساند!

نازکای شانه ات

  به مویی بند است 

بسان هرذره ای

خورشید باشی یا زمین!

بگذار که بگذرم

دزدیده در شمایل روی تو بنگر م

عاشقانه می بوسمت

در گودال دلت پرتاب  می شوم

بر آستانه آغوشت

تسلیم !

دستی بکش بر زلفم

مگر آرام بگیرم

صبحی که  بر نخواستیم

آغاز یک پایان است

ماهشهر سال 1369 علی ربیعی(ع-بهار)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۱۲
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی