حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

یادداشت های جبهه

چهارشنبه, ۲ آبان ۱۳۹۷، ۰۲:۴۵ ب.ظ

سروده میدان مین
در حجمی از میدان مین قدم میزدم

مربع مستطیل بود

آنها که کاشته بودند

اشکال هندسی را خوب می شناختند

این میدانهای لعنتی

اولین بار بود

که به یک میدان نفرین می کردم

عصبانی بودم

مگر می شود در میدان مین عصبانی نشد

طفلکی مسیر

مالرو است

از بره تا آهو

از مار تا ملخ

جمعی زنبور و سنجاقک
دو عدد کبوتر عاشق هم بودند
بهار بود
آن دور
یک خر داشت می چرید
فریاد زد هی مردک
اینجا میدان مین است
کبوتران پریدند و رفتند
من پرسیدم اینجا یعنی آنجا که تو ایستاده ای
گفت نه من که انجایم
خطابم به اینجای تو بود
با خود زمزمه می کنم حیف که خری!
و او نیز همینطور
حیف که خرم!
بعد از چند روز که برگشتم
زیر آفتاب شدید مهران
تکه های خر و چند تایی
روباه و گرگ و بوی گس گوشت
حیوانات بیچاره!
جبهه از دفتر یادداشتها ع-بهار

از خط که زنده برگشتم

آنقدر تشنه بودم
که لیوانم را نوشیدم
از دفتر خاطرات جنگ ع-بهار

بالای خاکریز
یه بار داد زدم
به سرباز دشمن
هی پسر !
جنگ چیز خوبی نیست
بیا صلح کنیم
بیچاره لبخندی زد و از خاکریز پایین رفت
از خاطرات جبهه ع-بهار

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۰۲
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی