حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

شعر... روح و رویاهای یک ملت است. هنوز قیچی خاصی خلق نشده که بتواند رویاهای خصوصی انسان را مثله کند. روح رهایی یعنی شعر، دست یافتنی نیست.از حرفهای سید علی صالحی ِشاعر

........از سروده آرزوی من....................

گاهی که دلم خواست!

برمی خیزم هر بامداد وبه بانگ بلند

ترانه ای می خوانم

چون شیهه  باران بهاری

آواز قناری

مزین به شمیم اقاقیها 

 فرزانه گی نرگسی ها

رنگ بازی رنگین کمانها

در هنگامه لذت بخش ابرها

راستی چه کسی می داند؟!

حتی اگربی دلیل زندگی کردیم

چو ن ماه و منظومه ها

یا چون زمین

با همه کوه ها و دامنه هایش

شرم فروخورده دریاهایش

در انتهای رادیکال جذر آبها

صیاد بی روزی دنیا نباشیم

پاییز1380ماهشهر علی ربیعی (علی بهار)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۴ ، ۱۰:۱۸
علی ربیعی(ع-بهار)

...از سروده پادشاه فصل ها....

غریب است دوست دارمت

مثل فصل شاهان دلگیر

پاییز غمگین...

خلوتی تا مدارا ی افلاک

لذت بوسه ای مشرقی از دل خاک

برگ  وبادی ست مگر سرد ونمناک!

سال 1372 تهران علی ربیعی(علی بهار)

...از قصه های آنروزهای عاشقی

....سال 55 محوطه دانشکده و بعد کوه پیمایی ها و کوچه اسرار و دویدن توی کوچه ها از دست ماموران و تو که همیشه می گفتی پسر مواظب باش کار دست خودت می دهی و من می خندیدم از ته دل ...می گفتم من هم یکی از این هزارها و تو فقط می توانستی کتابها را بر سینه ات بفشاری و من می گفتم هی دختر تو چقدر عصبانی هستی بیچاره کتابها چه گناهی دارند و تو حالا نخند کی بخند ...برق و باد که می گویند همین است دیگر.... مثل اینکه همین دیروز بود تابستان سال 55 و محوطه دانشکده ادبیات که چشم در چشم هم دوختیم و بعد رفتیم به سمت خزانی که آن سال زود رسید و اولین باران شهریور همان سال در کوچه اسرار خیسمان کرد ...ابرهای تیره زیر درختان اقاقیا ی کوچه اسرار همه جا تیره و تار شده بود و تو زیباتر از هر روز بودی آن روز ...و حالا هم بعد از چهار سال و این همه اتفاق که افتاد ...انقلاب و تعطیلی دانشگاه و جنگ ....و ما تا توانستیم حادثه ردیف کردیم خوب یا بد ....

                                             سال 1372 تهران علی ربیعی(علی بهار)




 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۰:۱۲
علی ربیعی(ع-بهار)

http://baharnews.ir/vdcaamna.49nua15kk4.html

نقدی بر نگرش سیاه و سفید ما

گاندی می گوید در انسان نیرویی عالیتر از طبیعت وحشی و غاصب وجود دارد این نیروی روحی در قبال طغیان و مظالم به مثابه نور در مقابل ظلمت است همین نیرویی که به ما کمک می کند در برابر شرارت های بی شمار حاصل از تنگ دستی بشر در برابر طبیعت غدار و عداوت های انسانی برخواسته از تعلقات حیوانی ایستاده و چیره گردیم و اگر توانستیم به تغییر شرایط در جهت بهبودوضعیت محیط طبیعی گام برداریم ،هرچند بسختی که نیاز رسیدن به سعادت عبور از صخره های تنگ چشمی و مرارت است .


....سیاست و اقدامات این نیروی روحی بر تدبیر و حکمت قائم است...و باعث توسعه مدنیت اخلاقی در جهان می گردد که اگر چنین نمی شد باید نوع انسانی چون دیگر انواع بجای ایجاد پایه های تمدنی درخشان به قلع و قمع خود می پرداخت که چنین نیست و زیباییهای پیرامون ما علیرغم کج مداریها ی زمانه های عسرت غیر قابل انکار است.......بعد از این مقدمه که عالم آرای کلام من از گاندی است آنچنان که من شناختم ، که من  کجا و گاندی بزرگ ؟!که جسم و جان بشر درهمیشه تاریخ به این فرزانگان بی بدیل  مدیون بوده است و قله معرفتی اگر فتح گردیده به واسطه وسعت فضیلت و علو طبع هم اینان بوده که خشت خشت بنای تمدن انسانی بر زمین از شیره جان این سالکان طریقت عشق و اخلاق نیرو گرفته است والا از دونان دنیا دوست و منفعت طلب جز جنگ و بدعهدی وپیمان شکنی  بدست نیاید!....


و اما ایران ما در اندیشه مدنی واخلاق حکیمی خود بر گرفته از این جغرافیای شکننده  وبه واسطه سخت جانی طبیعت این سرزمین و لاجرم سخت کوشی و پالایش درونی این مردم قانع ، که سرامدانی در عالم علم و اندیشه و اخلاق کم نداشته اند ... در همیشه تاریخ  اهل فضل و دانشش ! فرهنگ و ادبیات جهان رابه خرد فردوسی و حکمت نظامی و اخلاق سعدی وعرفان مولانا مزین کرده اند و لاجرم جهانی را مدیون این همه نیک اندیشی ...! والبته این همه اتفاق مبارک ومیمون مربوط به گذشته است و همه می پرسند و می پرسیم امروز در کجای قافله تمدن بشری قرار داریم و دستاوردهای امروز و همچنین سهم ما در برپایی تمدن نو کجاست ..................................

                                        ماهشهرتیرماه 1394 علی ربیعی  (علی بهار)











۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۳
علی ربیعی(ع-بهار)