حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

 سخاوت طبیعت

لذت ریزش مداوم باران برای ما جنوبیها و کویر نشین ها به تعبیر حافظ شُرب مدامی است که اگر ببارد زندگی بخش روح و جانمان میگردد.....و آنگاه که بارید  به آرامش و سکونی میرسیم  که در عالم عرفانی عاشق به سیمرغ وحدانی رسیده است...باری شمیم باران و خاک باران خورده درآبان  جنوب موهبتی است که کم پیش می آید .....

.......وقتی که گنجشکان را می بینیم سراسیمه به سمت درخت کهنسال سدر(کُنار) کنار خیابان هجوم می برند و در ولوله ای بی محابا جایی برای بیتوته می جویند ...با خود می گویی حتما خبری است از بادی و خاکی ویا بارانی که پرندگان این چنین در پی ملجایی هستند زیرا که با طبیعت دوست تر از ما آدمیانند و تا برمیگردم آسمان غرمبه و بعد رعد و برق و رگبار باران دراین آخرین روز آبانماه  شروع شده است...باری سخاوت بی نظیری ست بویژه بعد از این همه سال های کم باران و بی باران ! 

لذت باران

شادمان از ریزش یک ریز باران

زیر سقف خیس و نمناک شبا نگاهان ابری

می دوم از خانه بیرون

بر لبانم می نشینند

قطر ه های نرم باران

چون زمینی خشک و تشنه

با همه دلداگیها

قطره هارا می ربایم

قطر ه هارا می چشانم

آرزو دارم

که سگهای شبانه

دیر گاهی را به خواب خستگی هاشان بمانند

یا که آوازی نخوانند

تاکه این باران بخواند

تا که این باران ببارد

ماهشهرعلی ربیعی (ع-بهار) زمستان 1384

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۲۲:۱۷
علی ربیعی(ع-بهار)

از سروده عادت منفی!

شب بی ستاره
بی مهتاب
از پیاده  رو افق
خسته  می گذرد
برگها در انتظار باد خزانی
که بیفتند
خیابان گیج
در بوی گس گازوئیل
تنفس عمیق سیگار !
تیتر بی محابای روزنامه کیهان!

و مردم مثل درختان بی فصل
مثل آسمان بی ابر
در   ماههای آخر سال
گم شده اند
کلاغ پر کشید و رفت
عوعوی سگان خاطره شد
طبیعت هم مرغ مایوسی ست
که سینه اش بوی ترانه نمی دهد
باری برادرم سهراب!

شاعر صدای پای آب !

مسافرِ شرق اندوه!

 متعجبم من
از این همه عادت منفی
تهران علی ربیعی(ع-بهار)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۶ ، ۱۲:۴۷
علی ربیعی(ع-بهار)

بر ارتفاعات مورچه خورت ایستاده بودم
دشت وسیعی ست
و سپاهیان نادر
مغرور و استوار
از کنار لشکر شکست خورده محمود افغان گذشتند
آسمان شهریور آن سال
غبار گرفته بود
و آفتاب مثل گرگی
خونهای خشکیده بر زمین سربازان را می مکید
چه لحظات مکدری
بر این دشت می گذشت
و نادر در این فاصله
لبخند تلخی بر لب داشت
از روزهای سیاه رفته
زیر بیرق شاه سلطان حسین
تا آینده تار ایران
زیر چتر سلاطین قاجار
عهدنامه های ننگین
چقدر دیر می شود ناگهان!
اصفهان شهریور ۹۶ ع-بهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۷
علی ربیعی(ع-بهار)