حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

از مسیرعقل و آزادی

برای من فلسفه درهمه حال به  نقش ملکه علو م ظاهر می شودو چنانکه ارسطو می گوید دانشی است که به حیرت آدمی  پاسخ می دهد لذا کسانی اهل فلسفه هستند که درد دانایی دارند ودر پی جهانی خردمندتر....اما آنچه من از فلسفه می فهمم با همه وسعتش  شاید  مدخلی بر کشف ناشناخته های اندک من از هستی ست آنجا که جهان زیر هر تلسکوپی هرچند بزرگتر دورتر می شود بگونه ای که عقل آدمی برای رسیدن به مفهومی حداقلی ازاین  سرانجام بی منتها ی ماجرا قد نمی دهد ...لذا ورود به وادی فلسفه  در نهایت بر زخم های آدمی نمک می پاشد و بر حیرت او می افزاید....   تفاوت علم و فلسفه نیز در این است که علم نوعی کنجکاوی ست نسبت به پدیده های ناشناخته و فلسفه هزارتوی سردرگم آدمی را به چاه ویل ناکجایی ختم می کند که تازه اول راه عزلت و تنهایی وفقر آگاهی  ست که هیچ تقصیری متوجه  آدمی نیست مگر غول مهابت آمیزی که جهانش می نامیم.....
باری  علیرغم همه  رنج ها و مصائب ورود به این وادی چون عرصه ناشناخته های جنگلی تاریک یا دریایی نا آرام درعین لذت بخشی ماجراجویی  کشف و شهود اندیشه..... ترا در عین ناتوانی محض چون کوه یخی اگر باشی  آب می کند..... جستجو که می کنی به این نتیجه می رسی فلسفه همچنان که از یونان شروع می شود باز هم در همان اروپا از خواب غلفت هزار ساله قرون وسطی برخواسته و لذا فلسفه معاصر از دکارت شروع می شود تکیه بر شناخت از طریق جریان ذهن سیال  دارد یعنی آنجا که نقطه آغاز هرانسانی   است  که درفرایند  شناسایی هستی سهم اصلی را  بدلیل حس و تجربه شخصی بدوش می کشد وشاید هم همه سهم فقط آز آن اوست زیرا  این خود انسان است که بی واسطه داده های خارجی جریان سیال ذهن را سر و سامان می بخشد.... یعنی که مفاهیم هستی زاییده ذهن هر انسانی ست که پای برهستی می گذارد و به شناسایی خود در حد مقدوراتش دامن می زند با توجه به امکانی که برای پردازش و پروازش فراهم است  آنکه چوپان است در عالم چوپانی و آنکه فیزیکدان است در عالم فیزیکدانی و آن که فیلسوف است در عالم فیلسوفی بی آنکه ذره ای از هستی کاسته شود یا برآن افزوده گردد و دیگر اینکه همه شناسایی ما از حس و تجربه ما در طی دوران حیات ناشی شده است و چون آراسته به زبانی هستیم که ناقل فرهنگ است آن احساسات و تجربه ها به آینده گان منتقل می شود وبر مبنای فرایندی  که  عقل  به کمک زبان می آید تمدن بشری در تاریکخانه هستی جان می گیرد....به همین دلیل آنان که به قدر ت عقل برای خوشبختی بشریت ایمان داشته و دارند راهی سخت را طی کرده اند اما بی شک سرمنزل مقصود روشن است و کلید حل معمای رنج های بشری در جستجوی عاقلانه راه حل هاست که از مسیر عقل و آزادی می گذرد ـ

                                           ماهشهرعلی ربیعی( ع-بهار)

http://www.madomeh.com/site/news/news/9060.htm

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۶ ، ۲۱:۰۱
علی ربیعی(ع-بهار)

صدای اهل خرد

من با این آگاهی بزرگ شده ام که همه انسانها فارغ از نگاه خصوصی به زندگی  محترم هستند و با همه تفاوت ها در عقاید و علائق ورنگ و زبان خواهان عدالت اجتماعی هستند ....من معتقدم که هیچ جای اختصاصی  در این جهان به من تعلق ندارد بلکه هرچه دارم ثمره تلاش و رنج دیگران است که پیش از من زیسته اند و لذا فرصت محبت و مهربانی را هیچ گاه از آنان دریغ نمی کنم.....

از دفتر یادداشت ها ع-بهار

 

سروده هیچ زمستان

باد که وزید

لذت سرد کوهستانها را شنیدم

حالا مثل کلاغهایم

که از چتر زمستانی خورشید گذشتند

تا به خواب برفی درختان رسیدند

یا چون بره ها

که در خم ابروی  چوپانی

به پرچین آلاچیق روستایی رفتند

تازه !

درنیمه شب برفیِ گرگها

زندگی شروع می شود

حیوانات نجیب!

گر گها و بره ها و کلاغها

نغمه هایی دارند

نه مسرورنند و نه غمگین که

به هیچِ سرد زمستان هم

 عادت می کنند

ماهشهر زمستان 1391 علی ربیعی (علی بهار)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۶ ، ۰۹:۲۸
علی ربیعی(ع-بهار)