حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

جای تو

تورا دوست میدارم
نه در قواره پرنده خوش آوازی
یا آهوی خرامیده بر چمنی
تو را دوست میدارم
نه در قواره کارگر مردی یا آواره زنی
تو را دوست میدارم
چون صبوری سروی
بالا بلند و دلیر
ایستاده و استوار بر شنزارهای داغ کویر
به صفت انسانی کامل
باری من نیز چون تو  مسافرم
و قلبم چمدانی ست که فقط جای تو دارد
ماهشهر ع-بهار

 

شرحی بر کتاب خودکامگی
کتاب نقد جباریت یا خودکامگی اثر مانس اشپربر ترجمه دکتر علی صاحبی چنانکه از اسمش پیداست نقدی ست عالمانه در باره تبدیل یک نظام مردم سالار به نظامی استبدادی که این استبداد یک تعامل دو سویه بوجود می آورد  بین فرد حاکم و جامعه ای که او بر آن حکومت می کند .
مستبد رسالت خود را در ظاهر نجات جامعه از بندگی ظالمانه می داند و اگر اشکالی در روند کار پیش بیاید دشمن را یگانه مقصر عدم کامیابی تلقی می کند به عبارتی او برای خود رسالتی قائل است که قابل فسخ و ستاندنی نیست . در چنین جامعه ای چون راه حل برون رفت از بحرانها را  درست تشخیص نمی  دهند لذا پای رمالان و جنگیران غیب گو به میان میاید تا اندکی از رنج مردم استبداد زده کاسته گردد و این دور باطلی ست که در جای جای کره زمین تکرار شده است و همواره مستبدی جای خود را به  مستبدی دیگر داده است بی آنکه مردم به نقش خود در تقویت نظام استبدادی اطلاعی داشته باشند .

ماهشهر ع-بهار 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۴۳
علی ربیعی(ع-بهار)

 

کاریکلماتور ۲
دستت به مثابه تفنگ
انگشتانت آماده شمارش گستاخی و شلیک فشنگ
در کلامت آتشی از قهر شعله می کشد
نفرتی مدام
زنده باد فالگوشان دروغگویت
که بر انجماد افکارت
پایکوبانند
من که تسلیم زمانه شده ام
و برایم تفاوتی ندارد
بر کدام ارابه مرگ سوارم کنند
بعلاوه دوست دارم هر چه زودتر
عطای زندگی را به لقایش بخشم
اما شک ندارم
تو نیز
روز خوش نخواهی دید
ماهشهر ع-بهار

من مزاحم کسی نیستم!
به این نتیجه رسیده ام و دیگر چاره ای هم ندارم مگر اینکه بلیطی را که خداوند به قصد زندگی در این دنیا به من داد پس بدهم،براستی که حوصله ام از دنیا و مافیهایش سر رفته .عزیزترین کسم را از دست داده ام و دنیای پیرامونم هیچ انگیزه ای به من نمی دهد که بیشتر از اینها مزاحم خداوند متعال باشم .دنیایی که هیچ تعبیری ندارد  مگر یک  گستاخی بی حد و حصر از هر کس که فکرش را نمی کنی یامی کنی،چنانکه  به سهم خویش راست راست در چشمانت نگاه می کنند و دروغ می گویند و دزدی می کنند و بعد به تو نارو می زنند.
چیست این ظاهر پر نقش و نگار هستی ؟ همه می گویند بگذار پرومته در آتش قهر خدایان بسوزد و سقراط محاکمه شود  .من راضی نیستم زیر برخلاف عدل الهی ست بیچاره پرومته و سقراط و این آخری من ماهشهر ع-بهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۰۰ ، ۱۵:۵۸
علی ربیعی(ع-بهار)