حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۲ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

ماه پیشونی سفید

در این آسمان غبارینه

ماه را نگاه نکن
اینقدر که شکسته کمرش
او هم گوشت و پوستی بر استخوان شده
درست مثل من
آه ماه ماه
ماه پیشونی سفید
چقدر دلت پاک بود
چهره ات آرام
گاهی که در زیر و بم امواج گرفتار می شدی 
دلم می خواست مثل ماهی به قلابم بیفتی
با یه عالمه پولک براق
چقدر ساده بودی ماه
ماه پیشونی سفید

ماهشهر ع-بهار

 

دروغ هستی!
جمعه ۲۱ خرداد به تعبیر آن نماینده مجلس هزار و سیصد و چهارصد بود و هوا طبق سنوات اخیر باد به همراه خاک یعنی عجیب گرفته مثل دل و جان من اما این آب و هوای خشک و شکننده بار خاطرات و خطرات عمر من است از کودکی ها که با دوچرخه مسیر شهر تا صحرا و دریا را شبانه روز به همراه ناخدا های ماهیگیر طی میکردم تا بعد که این آسیاب زندگی هی چرخید و چرخید و با هزاران زشت و زیبا و بد و خوبش عادت کردم و حالا دست از پا درازتر رسیده ام به نقطه سر خط اما نقطه ای که با همه جان در آرزوی پاک شدن آن هستم نه تنها برای اتفاق هولناکی که پیش آمد بلکه در کل با آن همه زیر و بم ها و جستجوی مدام به قهرمانان سرگشته رمان‌های عصر پوچی از هدایت و کافکا تا کامو و سارتر  .
و بعد چه در زیر آفتابهای زمهریر زمستان‌های مشهد و چه تابستان‌های داغ ماهشهر نمی خواهم بگویم زندگی دروغی بیش نیست بلکه حتی همین دروغ بودنش هم روشن نیست که بیایی برای دو روز عمر بیشتر یا قدرت و مقام و ثروت بیشتر به آب و آتش بزنی همان که خیلی کسان با وجیزه هر چه به دم دستانش برسد از لاهوت تا ناسوت یعنی از خدا تا خاک این کار را می کنند. نمی دانم با این بروز نویسی ها خودم را تخلیه می کنم یا اندکی از حقیقت کلی حاکم بر هستی را یاد آوری می نمایم اما هر چه هست همه هستی با زیر و بم هایش دروغی بیش نیست با هر رنگ و لعاب که بر آن مالیده اند .
با دیدن سگ های ولگرد در خیابان‌ها حقیقت آدمی را بیش از همین سگهای معصوم نمی بینم که فقط یک تفاوت کوچک و آن آگاهی انسان به این سرنوشت دردناک از هجران و رنج و نادانی هر چه حیوان است اما من خوب شرایط سگها و بیچاره گی محض شان در این هوای گرم و استخوان سوز به همراه گرسنگی و تشنگی جای خود دارد و دلم بیش از اینکه برای آخر و عاقبت خودم بسوزد برای این سگها که احتمالا روزانه چقدر تلف می شوند می سوزد .
البته یه تفاوت ماهوی بین انسان و حیوان هست که انسان‌ها می توانند احساسات خود را پنهان کنند و حیوانات این کاره نیستند و به همین علت خیلی اتفاقات در عالم حیوانی پیش می آید که نتیجه آشکاری عواطف است از گرسنگی تا آواز خر در چمن اما این خوی عدم آشکاری در انسان به ناچار به حیله و دروغ ورزی و جاه طلبی ختم می گردد.

ماهشهر ع-بهار

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۰ ، ۱۸:۰۳
علی ربیعی(ع-بهار)

سروده دغدغه من

گاهی مثلا شعری می نویسم
و زمانی حکایاتی هر چند کوچک

از روزها و روزگاران

آمد و شد رهگذاران
اما هر کاری که می کنم
علیرغم رنج هجران
دغدغه ام آزادی و حقوق آدمی ست
شرقی یا غربی
تفاوتی ندارند
جاده وسفر را هم خیلی دوست دارم
زیرا که بوی تغییر می دهند
بوی اسب و ایل و کوچ
ماهشهر ع-بهار

 

 

دروغ هستی!
جمعه ۲۱ خرداد به تعبیر آن نماینده مجلس هزار و سیصد و چهارصد بود و هوا طبق سنوات اخیر باد به همراه خاک یعنی عجیب گرفته مثل دل و جان من اما این آب و هوای خشک و شکننده بار خاطرات و خطرات عمر من است از کودکی ها که با دوچرخه مسیر شهر تا صحرا و دریا را شبانه روز به همراه ناخدا های ماهیگیر طی میکردم تا بعد که این آسیاب زندگی هی چرخید و چرخید و با هزاران زشت و زیبا و بد و خوبش عادت کردم و حالا دست از پا درازتر رسیده ام به نقطه سر خط اما نقطه ای که با همه جان در آرزوی پاک شدن آن هستم نه تنها برای اتفاق هولناکی که پیش آمد بلکه در کل با آن همه زیر و بم ها و جستجوی مدام که به قهرمانان سرگشته رمان‌های عصر پوچی از هدایت و کافکا تا کامو و سارتر رسیدم .
و بعد چه در زیر آفتاب زمهریر زمستان‌های مشهد و چه تابستان‌های داغ ماهشهر نمی خواهم بگویم زندگی دروغی بیش نیست بلکه حتی همین دروغ بودنش هم روشن نیست که بیایی برای دو روز عمر بیشتر، یا قدرت و مقام و ثروت به آب و آتش بزنی همان که خیلی کسان با وجیزه هر چه به دم دستانش برسد از لاهوت تا ناسوت یعنی از خدا تا خاک این کار را می کنند. نمی دانم با این بروز نویسی ها خودم را تخلیه می کنم یا اندکی از حقیقت کلی حاکم بر هستی را یاد آوری می نمایم اما هر چه هست همه هستی با زیر و بم هایش دروغی بیش نیست با هر رنگ و لعاب که بر آن مالیده اند .
با دیدن سگ های ولگرد در خیابان‌ها حقیقت آدمی را بیش از همین سگهای معصوم نمی بینم که فقط یک تفاوت کوچک و آن آگاهی انسان به این سرنوشت دردناک از هجران و رنج و نادانی هر چه حیوان است اما من خوب شرایط سگها و بیچاره گی محض شان در این هوای گرم و استخوان سوز به همراه گرسنگی و تشنگی جای خود دارد و دلم بیش از اینکه برای آخر و عاقبت خودم بسوزد برای این سگها که احتمالا روزانه چقدر تلف می شوند می سوزد.

ماهشهر ع-بهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۰۰ ، ۱۵:۴۸
علی ربیعی(ع-بهار)