حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

 

 

در شبی پر ستاره

این باد ملایم را

این دریا را

این صحرا را

گره زدم به آسمان خیالم

به آزادی بی حصر کبوترانم

چونکه از بندی باز آیند

ماهشهر ع-بهار

 

جزیره سرگردانی!
گاهی فکر می کنم بیا و مثل زوربای یونانی قهرمان رمان کازانتزاکیس در لحظه زندگی کن و آن همه فراق و جدایی را در گوشه ای از ذهنت پنهان کن و سراغ قلبت برو و تنفس زیر آسمان آبی بیابان و جنگل را بیاد بیاور و با روح اپیکور و دم غنیمت شماری که خیام نیز سفارش کرده این چند روزه عمر را بسر بیاور!
بزرگی می گوید هر معنایی که زندگی ما را احاطه کرده ساخته و پرداخته ذهن ماست حالا تصوراتی که در ذهن تو جریان دارد از کجا می آید و به کجا ختم میگردد بستگی به رفتار و عمل متقابل تو با دنیای پیرامونت دارد .
جمعه شب ۱۹ شهریور ۱۴۰۰ باز ستاره بخت من زیر قوس ماه شب چهارم مثل نگهبانی وظیفه شناس دارد با یه چشم بهم زدن شرق و غرب زمین را برانداز می کند    تا می رسد به نقطه سر خط که من باشم با همه غم‌هایی که بر سینه ام سنگینی می کنند .
ستاره می گوید گویی همه سمت و سوی زمین گل و بلبل است فقط تو ماندی و بس.  برخیز و ببین ویروس کرونا چه بر سر مردم آورده، طالبان در افغانستان با انسانیت چه می کنند .با  خودت مهربان‌تر باش لطفا
تا بدانی در  کجای این جزیره سرگردانی حیران ایستاده ای.

ماهشهر ع-بهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۰ ، ۰۰:۲۴
علی ربیعی(ع-بهار)

از دفتر ترانه های مایوس نشر درسایت فلسفی chistiha
مثل درختان بی فصل
آسمان بی ابر
در روزها و ماه های سال گم شده ام
زندگی هم مرغ مایوسی ست
که سینه اش بوی ترانه نمی دهد
کاش سرنوشت آدمی
اینقدر بد نبود!
ماهشهر ع-بهار

دروغگویی!
درست است هوا پر از نم و رطوبت است و نفس به سختی بالا می آید اما همین که شب صاف و درخشنده است و می توانی تا چشم اندازه دور افق را ببینم نعمتی ست بخصوص که در آخر، سرک که می کشم چشمانم به ستاره هر روزی ختم به خیر می گردد و او در این مصیبت عظما تنها کسی ست که درک می کند لحظات سخت و جانفرسای من را.
مرا که در دل دارم داغ بلند بالایی!
چه ستاره مهربانی ست چه دوست خوبی ست حیف که دیر کشفش کردم رو به من کرده و حرفی هایی  می زند که هیچ ارتباطی به نوشته های قبلی من ندارد می گوید گوش کن داداش هر که و هر جور می خواهی باش اما به نظر من زندگی شما آدما  جهالت محض است و ارتباط مستقیمی با دروغ گویی و کلاشی دارد . زیرا کسی که در بدیهیات زندگی  به ستیز عقل میرود و پرچم دروغ و ریا را بالا می‌ آورد اگر جاهل نیست پس چیست ؟! می گویم منم در همه عمر حرفم همین بوده است اما حالا که به نتیجه نمی رسیم تا دنیایی عقلانی بسازیم حداقل  بیا کلی به عالم  و مافیهایش بخندیم می گوید آخی عزیزم من قربون همون خنده هات برم!
ماهشهر ع-بهار

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۰ ، ۲۳:۵۵
علی ربیعی(ع-بهار)