شب شنبه خیال
میراث جاودانه مادر همین سروده های دلنشین در گویش دشتی (لری جنوبی )به لهجه ماهشهری ست ..... و من به زبان همین پارسی به رسم الخط امروز این سروده ها را ترجمه می کنم..... پیشنهاد دوستی خوش ذوق هم برای این دوبیتی های مادرم شب شنبه خیال بود
1
شفق روشن زعکس رویت ای دوست
شب یلدا اسیر مویت ای دوست
نمی شد یکدمی با ما نشینی
ببویم بوی عنبر بویت ای دوست
2
چه شد ای دل همیشه نه به کامی
چه شد ای دل که سرگردون مدامی
بسان مرغ وحشی می زنی پر
نخوردی دانه و هردم به دامی
3
زمانی ،روزی، داشتیم هوایی
دو دروازه دوتا دالان سرایی
نیاید سال و امسال و همه سال
پراکنده شدیم هریک به جایی
4
شب شنبه خیال یارم اومد
دوشنبه نامه دلدارم اومد
چهارشنبه کشیدم انتظارش
که پنج شنبه گل بی خارم اومد
5
چه سازم تا زرنجم نی بروید
که آزار دلم این نی بگوید
گر آزار دلم را نی نگوید
زنم آتش به نی زار،نی نروید....
ماهشهر پاییز 1394 علی ربیعی(ع-بهار)