حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۲ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

رویای آینده!
بعضی کتاب‌ها را با مضامین عمیقی که دارند باید بارها خواند و با هر بار خواندن اندکی چیز یاد گرفت مثل همین کتاب تسلی بخشی فلسفه اثر آلن دوباتن کتاب شامل شش بخش است در باره شش فیلسوف که همه کمابیش به  افکار و اعمالشان علاقمندیم  از سقراط تا اپیکور عهد باستان و شوپنهاور و نیچه این اواخر و در این میان سنکا و مونتنی نیز هستند .سنکا معلم نرون بود و شب زنده دار عالم و مونتنی را من نمی شناسم اما حتما فیلسوف خوبی بوده است که وارد کتاب تسلی بخش های فلسفه شده است .خلاصه ماجرای کتاب  این است که از سقراط می آموزیم که عدم محبوبیت را نادیده بگیریم اپیکور فقر و نداری را چاره می کند سنکا به ما یاری می دهد که در سخت ترین لحظه های زندگی مان بر یاس و نومیدی غلبه کنیم مونتنی راهنمای خوبی  برای درمان ناکارآمدی و تنبلی ما است و شوپنهاور به عاشقان دلشکسته تسلی می دهد که در تنهایی خود غرق شوند و سرانجام نیچه با کسانی که در زندگی رنج ها و مصائب را تحمل می کنند همذات پنداری خواهد کرد. اما با همه تلاش این فیلسوفان و روشنگری هایشان  باید اضافه کنم دنیای عجیبی ست زیرا آنچه را نظم و انضباط در روابط انسانی فرض می گیریم نه از طریق فرایند استدلال بی عیب و نقص بلکه از مسیر همین جنگها و آشفتگی فکری حاصل شده است پس جنگجویان بجنگید و متعصبان کور دل تعصب بورزید و آرمانگرایان بی سرانجام رویا ببفایید برای دنیایی که در آینده خواهید ساخت!   

تهران علی  

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۰۲ ، ۰۰:۱۲
علی ربیعی(ع-بهار)

وقتی همه دروغ می گویند
امروز جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ است حالا دیگر احساس می کنم چقدر سخت است از آزادی و خردورزی بنویسی و انتظار جهانی نو با امید به آینده ای روشن را داشته باشی وقتی که همه دروغ می گویند و هیچکس دلش برایت هیچ کودکی در سراسر دنیا نسوخته است و هر شفق صبح را منتظری که به تخریبی ویرانتر گردد که گفته اند تیره ترین لحظه شب در ابتدای شفق صبحگاهی ست.
نه از صدای گام برگ ریزان خزان وجدی ست و نه از  قلمزنی دارکوبی خسته بر تنه درخت .
و بلندترین صدای موسیقی شنیدن صدای ناله زخم خوردگان در هر کجای این کره خاکی است.
گفتم ببین برانکارد ها در وسط میدان هرز میروند و جسدها بویناک در انتظار اینکه تله خاکی از هجوم تانک ها و توپ ها و هواپیما های جنگی  بر سر و رویشان ریخته شود .
گفت همه کس ، همچیز را از یاد برده اند کودک  اشک مادرش را ،سرباز بوسه معشوقه اش را، 
گفتم پس بهتر آنست که زندگی بمیرد.

تهران علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۰۲ ، ۱۰:۵۲
علی ربیعی(ع-بهار)