حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

 

در باره رمان دختر پرتقالی
جدا از شرح ماوقع روزگاران و زمان از دست رفته   گاهی  برای اینکه بتوانی در فضایی که دیداری و شنیداری ست علیرغم میلت  ادامه بدهی حوادثی رقم می خورد  که همه بر خلاف امیدها و رویاهای تو هستند و تو نیز چاره ای نداری که با واقعیت های سرسخت روزگار کنار بیایی و انچه  که فکرش را نمی کردی رقم بخورد . هر چند این گونه اندیشیدن به زمان و زمانه ها بیهوده و در هر حال کودکانه ست زیرا هیچ حادثه ای قابل پیش بینی بر اساس روح و روان تو نیست اما تا هستی ادامه دارد  باید کاری کرد که پاسخگوی شیرینی یا ناگواری روزگارت باشی و حرف و حدیثی از دور و نزدیکت از زبان دیگران رقم نخورد.
امروز در این ۱۶ بهمن ۱۴۰۲ در ابتدا مروری داشتم بر کتاب دختر پرتقالی از آثار قصه نویس فلسفی معاصر نروژی یوستین گایدر و بعد امدم و بر روی نیمکت بلوار پشت دیوار سپاه نشستم به اسمان نگاه کردم و ستاره قطبی را درخشان تر از هرشب دیدم در این بهمن سرد و سنگین و حشرات و وزق ها هم مثل همیشه با صدایشان یاری یم می کردند دوستی از پیاده راه بلند بلند صدایم زد و سپس ادامه داد سردت نیست علی ! گفتم چرا خوب اما من پوست کلفت تر از این حرفها هستم و بعد هر دو با همان فاصله بلند بلند خندیدیم و او همچنان دورتر میشد و من در اندیشه کتابی بودم که این چند روز خواندم یعنی همین دختر پرتقالی که علاوه بر متن فلسفی مثل دیگر آثار گایدر عاشقانه ای جذاب بود از شور درونی عاشق تا  نرسیدن به معشوق.
کتابی با قصه ای شیرین و جذاب مثل  هرقصه ی خواندنی و لطیف از رابطه میان پدری که دیگر نیست با فرزندی که طی یک حادثه به نامه هایی که پدر پیش از مرگ بر اثر بیماری برای فرزندش نوشته است دست پیدا می کند.  پدر همواره این ترس و دلهره را داشت که روزی که فرزند در پی شناخت جهان باشد او نباشد که اندکی از دقایق را توضیح دهد و به همین دلیل شروع به نوشتن نامه هایی در باره مفاهیمی می کند که فرزندش باید بیاموزد ،در باره عدالت و چیستی و چرایی هستی و عشق و آزادی .
حالا که پاسی از سالها گذشته پسر جوان به آن نامه ها دسترسی یافته آن هم طی یک حادثه  هر چند جای خالی پدر همواره او را آزار می دهد .
در  ادامه ماجرا پسر  به یک گفتگوی عمیق میان دو نسل متفاوت با برداشت های متضاد می رسد تا مسیر جدیدی از شناخت دنیا پیش پای وی گشوده گردد .
برای گئورگ رود پدرش سایه و خاطره ای از گذشته دور بیش نیست یعنی روزگاری که پدر بیمار است و رود فقط چهار سال دارد و بطور تصادفی به نامه های پدر از طریق مادر بزرگش دسترسی میابد. در طی خواندن همین نامه ها گئورگ رود به ماجرای  دختر  پرتقالی می رسد که  اطراف یک حادثه در دوران جوانی پدر می گذرد یعنی روزی که پدر سوار تراموا شده و در همان مسیر مجذوب دختر زیبایی می گردد که کیسه کاغذی بزرگی از پرتقال‌های خوشرنگ را در دست گرفته بود.
بر اثر تکان‌های تراموا کیسه حاوی پرتقالها از دست دختر افتاده و در آغوش پدر گئورگ رها می شوند و قصه عشق دختر پرتقالی در جان پدر شعله می کشد. اکنون بعد از گذشت  سالها پدر رود از فراز آسمان آبی از پسرش می خواهد تا به او کمک کند تا به هویت دختر پرتقالی پی ببرد. .این قصه شیرین و جذاب که هم عاشقانه و هم فلسفی ست  از زبان گئورگ رود روایت می شود.
ماهشهر علی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۰۲ ، ۰۰:۰۱
علی ربیعی(ع-بهار)