لذت دیدار
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۶ ب.ظ
از کاهگل کوچه های خاطراتت
عطر شکوفه های گیلاس را می چینم
نقب می زنم
به همه چشمانت
که آستانه خورشید است
اقاقیای فرخنده لبانت را می بویم
دستانت را
تا تسلیم کبوتر تشنه پیکی
که می رسد از راه
روبروی پنجره عریانت می بوسم
از آسمان مهتابت بالا میروم
تا آنسوی ستاره های بی پروا
مثل اینکه
غمگساری عشاقت را می شناسم
دوری
خیلی دور
اما جانم را تا درگاه معصیت
شرم تشنگی بیابانت کنم
زندگی که بروید
با ابر
با باران
همنفست می شوم
پیشانی بر خاکت می سایم
مثل لذت زنبور به گل سوسن
میهمان سرمستی شهد گلبرگهایت می شوم
کندوهای خاطراتم را
دالان شیرین زندانت می کنم
راستی راستی! لذت دیدارت
هنوز هم در دلم می جوشد
بر لبانم زمزمه می شود
در نگاهم می درخشد
تو مثل دنیایی
همه دنیا
به آخر نمی رسی
بگذار دلداده گیم را
آراسته به قامتت کنم محبوبم!
فروردین 1381 تهران علی بهار
۹۹/۰۴/۱۸