حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

کابوس جنگ

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۲۱ ب.ظ

سروده کابوس جنگ
شهریور ۹۹ است
حالا پاسی از سالهای جنگ  گذشته
و من نمی دانم 
این روزها سوگ جنگ است
یا جشن جنگ
اما چه کنم که خاطرات زنده می شوند
ارابه ها که شلیک شدند
گلوله درست زیر پایم در گل و لای فرو رفت
و من هاج و واج ایستاده بودم
هواپیمای میگ بالای سرم بود
و خلبان عراقی فقط لبخندی زد و گذشت
وقتی قرار بود اسیر شوم آنها که داشتند مرا می بردند
در میانه راه پشیمان شدند
نمی دانم چرا
اما تقدیر چنین بود
شاید تا بمانم و ببینم علی هفت کله  
با سنگر هوا می رود و من اشک ریختم
شب عملیات سروان ضیایی را از دست دادیم
گلوله فقط به کشاله رانش خورده بود
لبخندی هم بر لب داشت  او
و من اشک ریختم
بعد از عملیات نصر دو

 دشت از خون سربازان خونین شد
و من اشک ریختم
حالا که هیچ،

 اما همیشه فکر می کنم زندگی زیادی اشغال است
هنگامیکه نعش عزیزی را بدرقه می کردم
مهدی سرباز تهرانی اصلا دوست نداشت بمیرد
بارها به من گفت
اما پیکرش در فاصله دوست و دشمن
طعمه جانوران شد
باری برای ثبت در خاطرات می نویسم

بعد از عمری هنوز هم  کابوس جنگ
رهایم من است

تهران شهریور ۹۹ ع-بهار 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۶/۳۰
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی