حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

خطاب به عشق

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۲، ۰۹:۲۲ ب.ظ

میخواهم
مثل خورشید باشم‌
که آرام
سر بر آستین
غروب می گذارد
و بی منت هر پیشوایی
  فردا طلوع خواهد کرد
     ماهشهر غروب دریاچه  ع-ر

کتاب خطاب به عشق!

اخیرا کتاب نامه های عاشقانه آلبر کامو به معشوقه اش ماریا کاسارس که ستاره  سینمای فرانسه بود با عنوان خطاب به عشق  از سوی نشر نو وارد بازار کتاب شده است و مورد استقبال عجیب قشر کتاب خوان ایرانی .
کتاب مثل همه آثار کامو خواندنی ست و بیانگر نوعی پوچی مقدس در  هستی ست ، به اضافه عشق به زندگی از سر راستی و دوست داشتن !.
کتاب خطاب به عشق  مکاتبات عاشقانه نویسنده ای بزرگ به نام آلبرکامو و بازیگر مشهور سینمای فرانسه ماریا کاسارس می باشد که فاصله انتشار این نامه ها از زمان نوشتن تا انتشار نزدیک به نیم قرن می گذرد..آلبر کامو در یکی از نامه ها آویشنی را که از دامنه کوهی در فلاتی دور و وحشی کنده است می گذارد و برای ماریا کاسارس می فرستد ، ماریا اما در پاسخ و در نامه ای آرزو می کند که ای کاش در جیب های آلبر جا می گرفت و همه جا همراهش می بود. به تعبیر حافظ؛
یک قصه بیش نیست غمِ عشق، وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است
خطابه عشق را باید مانند رمانی خواند با دو راوی که دلدادگی  شورانگیز و فرساینده را پنهانی رعایت کردند تا در کمال خود با مرگ کامو بر اثر تصادف اتوموبیل ناتمام  بماند.
این دو چهره مشهور در عالم ادبیات و سینما دوازده سال عشق ناب و خالص خود را  در میانه جنگ و سیاست رها نکردند . هر چند مثل من  و ستاره آسمانی در شب های تار زمانه  از یکدیگر دور بودند خیلی دور اما عاشق اما شیفته و در طلب  یک حاودانگی که جدایی در پی نداشت.
در یکی از نامه ها کامو می نویسد تو قلبم را با خود خواهی داشت تا وقتی که من این جهان غریب را ترک گویم جهانی که خودت میدانی چقدر خسته ام کرده است .
و ادامه می دهد  محبوبم تنها امیدم این است در این دنیای تیره و تار روزی تو بفهمی چقدر دوستت داشته ام.
یاد آور شوم این یادگارها به کوشش کاترین کامو دختر نویسنده بزرگ گرد آوری شده است.
از دفتر یادداشت ها ماهشهر ع-ر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۵/۱۰
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی