حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

از سروده دوستت دارم

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۵ ب.ظ

چه لذت بی حاصلی ست بی تو!

  شکوفه یاس ...میر نوروزی

بوی خوش آویشن کوهی

خاک مقرب درباد

این همه زندگی

که پنهانی با نسیم عشق ورزی کردند

وجنوبم !

جنوب ملال آور آهن ونفت

 جغرافیای شکننده ای بود

که خاموش می شد مثل بره سربراه عیسی

 

تالابها و سرودخوانی موزون غوکها

مزارع و دلسپاری شهلای مرغابی ها

صحرا وتن آسانی مجنون جوانه ها

آسمان وآشفته گی بی شمار ستاره ها

حکایتی بود این دوستت دارم

 دیوانه وار چون دل مجنونم

بگذار بگویم یادی ازشرم چشمانت

 تنها جانپناهم بود

پاییز1380ماهشهر علی ربیعی (علی بهار)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۲۸
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی