حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۲ مطلب در دی ۱۴۰۲ ثبت شده است

 

چون باد دویدن
امروز پنج شنبه ۲۸ دیماه ۱۴۰۲ از بالکان خانه فرزندم صدای تعدادی گنجشک مرا به فضای باز می کشاند تا به عناصر اطرافم چند تایی درخت مهاجر ! و سگ  بومی و پرنده ها سلامی کرده باشم و قصه ای را از درون اشفته ام بر قلم بیاورم نه دیگه کودکی نیستم که داشتم بوته ای را از زمین نمناک  بیرون  می کشیدم و بعد روی کردم به پدر و گفتم ببین دارم زمین را شکست می‌دهم پدرم لبخندی زد و صورتم  را بوسید و گذشت و بعد ها که با رنج ها و کوشش های بیدریغش از نزدیک درگیر شدم متوجه لبخند تلخ پدر بودم اما من همواره در ذهنم به نوعی مبارزه تا پیروزی را تداعی می کردم و هیچگاه عقب نشینی در مقابل مشکلات و سختی ها نبود تا تاریخ زندگیم تقسیم شد میان پیش و بعد از ۵ دی ماه ۱۳۹۹ و به محض مراجعه به کتاب‌های تاریخ این قصه تلخ تکرار می شود و من حالا مثل یه بوکسور شکست خورده در گوشه رینگ آماج آن همه مشتی هستم که آرزو می کنم زودتر از زود از پای در بیایم هر چند همچنان آرزویم عدالت و آزادی برای همه بشریت با هر تعلق خاطری ست یعنی تنها رگه ای که خون جاری در رگهایم را به پیش می برد زیرا حالا که چاره ای نیست مگر زندگی پس باید بدنبال جنبه های زیبای آن باشم و همچنان علیرغم خستگی اما چون باد دویدن را در درونم بیافرینم و به کسانی که انتظار دارند برایشان حداقل آرامش و شادی را فراهم کنم اماده به یراق باشم.    بشر علیرغم شکنندگی مثل هر موجودی در هستی اما آنجا که پای عشق وسط آید خیلی پوست کلفت و جاندار می شود و از صخره ها و قله ها بالا می رود هر چند بارها نیز سقوط می کند اما از پای نمی نشیند .خوب ماهیت تمدن و فرهنگ بشری اگر تا بدینجا آمده بخاطر همین ذات شکست ناپذیر  است که تا قطره آخر تن و جان از پای نمی نشیند .
می دود و گاهی که می ایستد به پشت سر نگاه می کند برای این است  به درک عمیقتری از آن همه پیچیدگی ها برسد و خلاصه این که این ملغمه در هم جوش و متضاد که من باشم شامل همه این کلمات که شکست ها و پیروزی های مدام هستند را شامل می شود  تا لحظه ای که چمدان زندگی را در فرودگاهی جا بگذارم و تسلیم آنسوی هستی که  معلوم نیست چیست و گزاره ای دارد یا ندارد، شوم  .

ماهشهر علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۰۲ ، ۲۳:۱۳
علی ربیعی(ع-بهار)

 

فریدون سه پسر داشت!
امروز پنجشنبه هفتم دیماه ۱۴۰۲ ،گفتم خوب بعد از سه سال از حادثه تصادف شوم و کوچ نابهنگام فرزندم بهتر آنست که در مقابل مصائب سکوت اختیار کنم و تا زنده ام راه زندگی در پیش گیرم و از آزادی تا انتخاب و پیچ و تاب کلمه و کلام بنویسم هر چند مدتهاست که بندی و بیتی شعر به سراغم نمی آید و  وقتی نیامد حتما دوست ندارد یا این چشمه خشکیده است مثل آن همه چشمه ها و دریاچه ها که خشکیدند ،گفته اند آدمی ست است و گوشتی و پوستی و استخوانی و مثل هر پدیده هستی خشکش می زند گاهی در عالم ماده که به نقطه صفر می رسی و گاهی هم معنا که همین ذهن و روانت را به کاری می گیری که وقایع اتفاقیه روزانه ات را هر چند بی اهمیت ثبت کنی.

گیرم تو را به این همه مرارت بشری کاری نباشد که همواره آنچه در هر سوراخ و سمبه ای دست بالا را دارد مرگ انسانیت و ارزش هایی ست که به ظاهر تاریخ ثبت شده بشر سراسر مبارزه و گاهی تن دادن  برای بدست آوردن قطره ای از دریای آن بوده چون آزادی و درست کرداری و درست پنداری و درست گفتاری و نفی و نهی استبداد و قدرت غیر پاسخگو  ، و از طرفی سمت و سوی دوست داشتن و عاشقی و صلح رفتن که هیچگاه به دامنه آن آرزوها نرسیده و فقط اندکی البته در عرصه هنر و ادبیات زور زیادی زده اند که مثلا شعری بسرایند و رمانی بنویسند و نقشی بکشند و خلاصه هفت وادی هنر را طی کنند بلکه بشر آدم شود که نشد و بعید که بشود می گویند راست و دروغش با راوی که ولادیمیر ایلیچ لنین رهبر انقلاب اکتبر روسیه گفته بود تا دویست میلیون سال آینده را امید نداشته باشید که اتفاق خوش ایندی در خصوص صلح و آزادی رقم بخورد بقیه اش را نیز شک دارم بعلاوه در این شب سیاهم مثل همیشه گم گشت راه مقصود و داشتم برای چندمین بار کتاب فریدون سه پسر داشت اثر نویسنده بزرگ معاصر عباس معروفی را می خواندم که شرحی تراژیک از تاریخ معاصر ایران ماست و وقایع پیش و بعد از انقلاب ۵۷ را در بر می گیرد و تضاد و تزاحمی که چند نسل را به ویرانی و اضمحلال روحی و روانی می برد .البته به همین دلایل بالا که خلاصه نوشتم کتاب اجازه انتشار نیافت و من بناچار و بر خلاف میلم از وب‌گاهی خدابیامرز دانلود کردم و حالا چند باره است که می خوانم و نویسنده کتاب مرحوم عباس معروفی این اجازه را داده که خواننده وطنی بتواند از امکان دانلود در داخل استفاده کند و چنانکه در بالا اشاره کردم قهرمان قصه معاصر نیز همچون فریدون پادشاه  پیشدادی که سه پسر داشت ،به نام های تور و سلم و ایرج ،که پدر یعنی فریدون  جهان را بین آنان تقسیم کرد و ایران را که بهترین بخش جهان بود به ایرج سپرد، شام و روم و یونان را به سلم داد و توران زمین را به تور! اما تور و سلم به ایرج حسد بردند و او را دوستانه دعوت کردند و در جنگ از پای درش آوردند!!!بعبارتی  ایرج نیز چون سیاوش به کینه و حسد برادران خونش را در راه ایران می‌دهد . من و شمای  خواننده  در رمان عباس معروفی نیز به وقایعی کمابیش مشابه درگیر می شویم و نتیجه اخلاقی می گیریم از عصر پیشدادیان در شاهنامه فردوسی تا روزگار عباس معروفی هیچ چیز عوض نشده است و زمانه همچنان همان عوضی سابق که بود به مسیر معیوبش ادامه داده و چون همیشه تاریخ این سرزمین و شاید هم همه سرزمین ها حق به حقدار نرسیده است و بعید می دانم که اتفاق خوش ایندی بعد از این رقم بخورد .

رمان فریدون سه پسر داشت برگرفته از سرگذشت واقعی یکی از خاندانهای مبارز و معروف تهران به نام مجید امانی ست یک مبارز و پناهنده سیاسی در زمان انقلاب . ماجرای این رمان به حوادث   دردناک دهه ۵۰ و ۶۰ برمی‌گردد و قصه خانواده امانی هاست ،فریدون پدر خانواده چهار پسر دارد که هرکدام به شکلی با انقلاب و وقایع پیچیده آن در ارتباط هستند که سرنوشت سه تا از برادران غم انگیز است .قصه فروپاشی این خانواده و برباد رفتن آرمان‌ها و آرزوهای یک نسل که عباس معروفی در این رمان خوش خوان با قلمی وزین از عهده اش بر آمده است چهار برادر به نام‌های ایرج و سعید و اسد و مجید که هر کدام سرنوشتی بر باد رفته از امیدها و آرزوها و آرمان‌ها را روانه گورستان تقدیر می کنند چرا که در جغرافیای ما علیرغم شور و عشق به آزادی و پیشرفت اما جا جای واقعیت های زندگی گندیده و شوم است و کاری نیز از دست هیچکس ساخته نیست همچنانکه هیچکس نیز از تند باد حوادث در امان نمی ماند حتی اگر از خاندان امانی ها باشی!
ماهشهر علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۰۲ ، ۱۴:۰۷
علی ربیعی(ع-بهار)