حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

نوروزتان خجسته باد ایرانیان!

رعایت حدود
از میان محوطه ای نسبتا بزرگ پوشیده از درختان کهنسال جنوبی کهور در حال عبورم که چشمم می خورد به ردیفها یی عقرب زرد و سیاه که اختصاصی این مناطق  هستند می ایستم و به حرکات این جانوران نگاه می کنم و بعد یاد نیش عقرب می افتم که نه از روی کین است سعی می کنم در مسیر پایی بر این جانوران زیبا نگذارم. .باید اجازه داد هر حیوانی زندگی خود را داشته باشد این دنیا برای هیچکس تنگ و تاریک نیست اگر که حدود یکدیگر را رعایت میکردیم
کیش علی ربیعی (ع-بهار)

شاکراز تماشا

کوههای مختصری
دره های صغیری
دریا هم مثل گلبرگ نیلوفری ست انگار
کاش بر روی این قله های برفی
کبکی ترانه بخواند
آهویی علف بیاید
و پروانه ایکه بی طاقت رقصیدن است
از پیله بدر آید

سرشارم ازدیدار دوست

دهلیزهای پنهان معاشقه

من صدای صبور جهان را می شنوم
که از جماد و نبات بر خواست
و شاکرم همینکه تماشا رهایم نمی کند
در هواپیما زمستان 97 ع-بهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۴۶
علی ربیعی(ع-بهار)

یاد پدر

آن سال سال پر بارانی بود و من پدر بیمارم را برده بودم تا ازمسیر ماهشهر به امیدیه و بعد روستای سویره تا دهملا و مجددا در جاده ماهشهر یک دور قمری بزنیم ،مسیری مثلثی که از تپه ماهورهای نسبتا جنگلی و دست نخورده دشت هندیجان می گذرد که با شکوه هست در عین حال که رگه های رودخانه زهره در حاشیه جاده دل و جان را می رباید ،چه لذتی می برد پدر از دیدن این همه زندگی علیرغم بیماری و ملالی که دارد ...هی تکرار می کند  بهار پر باران اسفند دیدنی ست و من با لذت مدامش همراهم ..... مسیر بکر و زیبا و انبوه رنگارنگ پروانه ها چون دسته های گل میخک جاده را در انحصار خویش دارند ،این سروده خاطره آن روز با شکوه ست .......

آسمان آبی اسفند

رودها پر آب بودند

ماهیان لیزو رقصنده

ومستی همیشه پروانه ها

که از غروب گرم جنوبی رفتند

به سمت شمال رویایی

آسمان آبی اسفند

مثل چشمانت  آرام

چقدر نزدیک  می شدی

تا پرواز شورانگیز سارها

 تماشا ی کوچ کولی ها

آنجا که دل خوش بود

 به شیدایی

گفتی زنده باد مستی

شراب در ذهن

خوشه های تاک می رویید

روستای سویره ماهشهر فروردین 1376 علی بهار

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۱۶
علی ربیعی(ع-بهار)