حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۳ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

از پروین اعتصامی ایرانی و تا پل الوار فرانسوی
بهترین اشعار پل الوار دو قصیده بلند صلح و آزادی و دفاع از مردم است که در این عرصه پروین نیز سرآمد شاعران عصر خود بود و جالب اشتراک در فضیلت عقل و خرد ورزی پروین و پل الوار می باشد البته در غرب بعد از برداشتن سلطه کلیسا مردم متوجه شدند شناخت جهان فقط از مسیر عقل امکان پذیر است در شرق این اتفاق بصورت آکادمیک نیفتاد اما همین که بزرگانی چون پروین اعتصامی در امتداد خردورزی فردوسی از راه رسیدند و شدند تک درختی در شوره زار بسی مایه امید است .زیرا پروین  سعادت اجتماعی را توسل به عقل و دانش و بهبود زندگی محرومان و ستمدیدگان می دانستند.
ستاره قطبی گفت امشب مرا پاک فراموش کردی علیرغم اینکه آسمان صاف و شفاف است و من هی از آن بالا در تنهایی خود دارم برایت دست تکان می دهم مثل یه مسافر برای تاکسی گفتم چه مثال قشنگی زدی مثل یه مسافر برای یه تاکسی یعنی تصور کردی من یه تاکسی باشم گفت نه ، کی من همچین تصوری داشتم فقط هر چه دست تکان می دهم انگار نه انگار نه چشم می اندازی  و نه یه لحظه می ایستی که کسی سوار بشه انگار که توی این عالم نیستی گفتم تو که میدونی من توی این عالم نیستم اما از اینکه مرا در عالم فرضی راننده تاکسی تصور کردی برایم جالب بود خوب از محالات هم نیست که باید راننده یه تاکسی می شدم شاید روزگار رنگی دیگر رقم می زد ستاره گفت زیاد دنبال تغییر سرنوشت نباش زیرا همان گونه رقم می خورد که باید رقم بخورد .برو و به شعر مرثیه پروین اعتصامی فکر کن و بارها و بارها مصرع به مصرع و بیت به بیت همین قصیده را مرور کن و بر سرنوشت خویش خورده مگیر و بعد به قدرت آفرینش منظومه پل الوار شاعر فرانسوی دقت کن که به باور من  بند بند آن علیرغم ترجمه به فارسی در تصویر سازی و اشتراک یک احساس انسانی به واقع شاهکاری ست گفتم ببین از یک راننده تاکسی به نقد ادبی من را رساندی گفت خودت همیشه می گویی ای بنز لعنتی به کجا می کشانیم گفتم پس با این حساب تو هم شدی یه اتوبوس بنز که شب را در جاده ها سیر می کنی گفت چه تفاوتی دارد باید بگذرد گفتم چی گفت نیوتن می گفت زمان.... اما انیشتن فضا زمانش کرد و مفهوم زمان را تغییر داد گفتم زیاد پیچیده اش نکنیم بیا و به همین زیبایی اشعار پروین و پل الوار برسیم و شاهکار خلقت کلمه و کلام و معرفت را از معانی و بیان این دو سروده بیرون بکشیم گفت موافقم اما قصه طول و درازی است و می بینی که پاسی هم از نصف شب گذشته اما به نام‌حدیث غم بر الیاف شاخه ها و آیین جوانه ها و به نام صلح و درختان شوق آمیز و سبز فام به نام مادران کتک خورده به ناروا و به نام پدران بی مرز بیایید غبار دشمنی و کسالت و لج بازی از تن و جان بشوییم و به معجزه صلح و صلاح و رستگاری بشریت فکر کنیم و جشن سیراب ماهیان را در اقیانوس ها بخاطر آزادی فریاد بزنیم...گفتم این را از زبان کی بنویسم تو یا من ؟گفت هر دوی مان...
ماهشهر ع-ر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۳ ، ۲۱:۲۹
علی ربیعی(ع-بهار)

 

من در جنگ بودم امروز جستجو کردم در سایت ملی ارتش نوشته بود مدت زمان حضور اینجانب در جبهه ۷۶۵ روز به عنوان ستوان دوم وظیفه  که از نظر آنها فقط یک ایثار خشک و خالی بود بی عقبه و من خوشحالم که در جنگ میهنی شرکت کردم آن هم برای مدت ۷۶۵ روز و ورقه رشادت هم از فرمانده یگان مربوطه که انسان شجاعی بود دریافت کردم .

من همواره از جنگ متنفر بودم و در بدترین شرایط سعی کردم سلاح به دست نگیرم اما خوب به سربازان همراهم فرمان می دادم بجگند و از ابزار و ادوات جنگ استفاده کنند یادم می‌آید از آخر اسفند ۶۶ تا بهار ۶۷ یگان ما که تیپ ۷۵۰ تکاور بود در لشکر 84 خرم آباد کلی عملیات زمینی داشتیم و تعداد زیادی از دوستانم را در آن عملیات ها از دست دادم .

عنوان کلی عملیات نصر بود بر روی تپه های آهنگران و ما علاوه بر کشته و زخمی شدن تعدادی زیادی از همرهان عده ای  را در صحنه نبرد جا گذاشتیم از مهدی بچه تهران تا ستوان همایون ضیایی و خیلی های دیگه را که فراموش کردم .

گردان ما مدتها در تیر رس دشمن بود و راحت گلوله باران می شدیم و من علیرغم آن همه شدائد زنده ماندم که رنج ها و زجرها و آزارهای بعدی را به چشم ببینم و مثل کرگدن با پوستی کلفت به زندگی ادامه بدهم ظاهرا قرار بود کارت ایثار بفرستند که نفرستادند و قرار بود خدماتی به ما بدهند از قبل کارت ایثار ملی که ندادند و فعلا در حد خالی بندی ست و نمی دانم چرا جادوی خیال و خواب دم صبحی هنوز اجازه نمی دهد از وسط میدان مین برگردم !   

ماهشهر صبح فروردین  ۱۴۰۳ علی 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۱۵
علی ربیعی(ع-بهار)

شکستن حرمتها!
بس که بد میگذرد زندگى اهل جهان
مردم از عمر چو سالى گذرد، عید کنند..  صائب تبریزی
این روزها روی جلد اکثرمجلات اروپایی به این مضمون آراسته است -آیا حقیقت مرده است-و من می پرسم حقیقت در کجای آرزوهای بشری بیتوته کرده است...که نای برخواستن ندارد و اصلا حقیقت چیست و چه باید باشد ...تا اندکی از وسواس و دلهره و رنج معاصر بشر التیام یابد زیراجهانی که مدهوش چشم مست و می ناب اخلاق و مدارا  نیست و قدرت در ید زنگیان مست است بهتر از این نمی شود ....هر چند علیرغم این همه مصائب شخصا دوست دارم در این روزهای اخر سال ۱۴۰۲ اهالی  قدرت و قداست تمامیت خواهی  یه جایی به تامل در خود بنگرند و به سرنوشت پیشنیان خود  و به حال و احوال بشر درمانده از این همه فقر و فاقه و ظلم  نظری به حرمت بیندازند  که در کجای شطرنج دوستی یا دشمنی ایستاده اند .... برای عمر تاریخ مدون بشر سالها که هیچ ،قرنها هم بگذرد در آنچه آسایش و  سلامتی به مفهوم اخلاقی آن جایگاهی نمی بینم...درجهانی که هر کس نقطه مقابل من است بلقوه یک دشمن به حساب می آید .. ..ومثل اینکه دشمنی در تراز آدمی جزیی از ذات او شده است در حالی که امروز علوم انسانی خردورز  دارد تلاش می کند که به نتایجی برسد که بتواند دشمنی ها در فرهنگ بشر چون ویروسی بدخیم علاج شود اما دریغ و بعید‌،  ظاهرا سیاست تنها راه نجات بشر را بسط دشمنی و ویرانی و تبعیض می داند از رنگ و نژاد تا تبعیض خودی و غیر خودی   ماهشهر علی

در باره خشنونت و بحران جمهوری
امروز مروری داشتم بر کتاب بحران های جمهوری نوشته فیلسوف سیاسی معاصر هانا آرنت ، وی در این کتاب نه فقط به نقد دولت و شهروندان و مفاهیم علوم سیاسی می پردازد بلکه با توجه به سیاست غلت  دولت ها و رفتارهای ناشی از دروغگویی و تظاهر و فریب سیاستمداران، و سپس بحران های اعتراضی و سرپیچی شهروندان که عاقبت  به انقلابی خانمان برانداز منجر می گردد به سیاست مداران توتالیتر و اقتدارگرا هشدار می دهد. به گفته آرنت قدرت همیشه نیازمند پیروان  است در حالی که خشونت متکی به ابزار است .وقتی دستورها دیگر پیروی نشوند ابزارهای خشونت بی استفاده خواهند بود. خشونت همیشه می تواند قدرت را ویران کند اما از خلق قدرت عاجز است این نکته مهمی ست چرا که حتی حکومت های تمامیت‌خواه نیازمند اقتدار با حداقلی از پیروان  هستند. کتاب بحران‌های جمهوری در چهار رساله تدوین شده است اول دروغگویی در سیاست ،دوم نافرمانی مدنی ،سوم در باره خشونت سازمان یافته و چهارم اندیشه هایی در باره سیاست و انقلاب . هانا آرنت در این کتاب تاکید دارد که هیچ گاه هیچ حکومتی وجود نداشته است که منحصرا بر ابزار خشونت استوار باشد حتی حاکم توتالیتر که عمده ترین ابزار حکمرانی یش شکنجه و آزار و اذیت مزاحم است نیازمند اندکی پایه قدرت و مشروعیت حداقلی ست که بتواند به بقای خود و سرکوب مردم ادامه دهد .البته از نگاه من وجه غالب در سیاست و سیاستمداری همان دروغگویی ست که راست راست در چشمان جهانی نگاه کنی و دروغ بگویی و یاوه ببافی و اندکی وجدانت چون ماری که نیشش را در بدن خود فرو می برد دردت نگیرد و آزار نبیند .پدیده عجیب و پیچیده ای ست دروغگویی حاکمان مستبد چنان زیبا دروغ می گویند که خودشان باور می کنند.
چقدر کتاب خوبی ست این بحران‌های جمهوری هانا آرنت ساده و روان در باره مصائب استبداد و نظام های توتالیتر و زورگو شرح ماوقع کرده است و البته در آخر ساز و کارهایی برای نجات مردم نیز اضافه کرده است.
هانا آرنت می نویسدخشونت ماهیت ابزاری دارد و تا جایی معقول است که در رسیدن به اهدافی که قرار است توجیهش کنند موثر باشد خشونت هیچگاه آرمانی را پیش نمی برد نه تاریخ را و نه انقلاب را نه پیشرفت را و نه پسرفت را بلکه می تواند کاری کند که بی عدالتی ها نمایان گردند و در معرض توجه عموم قرار گیرند ‌‌خشونت زمانی ظاهر می شود که قدرت در مخاطره است اما اگر همچنان به کار خود ادامه دهد به محو شدن قدرت می انجامد. خشونت می تواند قدرت را ویران کند زیرا در ادامه ابزاری می شود که هیچ قطعیتی برای حفظ کیان قدرت را بدنبال ندارد و آن زمانی ست که ترس مردم از تولید خشونت فرو می ریزد.
  ماهشهر ع-ر

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۱:۰۲
علی ربیعی(ع-بهار)