حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

خودکامگان

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۷ ب.ظ

یادی از نجف دریابندری
بیاد مترجم و نویسنده شهیر معاصر مرحوم نجف دریابندری همولایتی جنوبی ما و به پاس ارجمندی قلمش در این روزهای سخت کرونایی برای چندمین بار کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی به ترجمه والای ایشان را می خوانم کتابی که برای من بار خاطراتی خوش است از کلاس درس داستانویسی که یک واحد بود در سایه استاد بی بدیل دهه پنجاه خانم دکتر متحدین گرامی و انتخاب من برای تجزیه و تحلیل در آن سالها که همین کتاب بود به ترجمه البته نازی عظیما که استاد تذکر میدهند جوان برو و ترجمه دریابندری را برای نقد انتخاب کن و من به پیشنهاد استاد گرامی گردن خم نموده و از قضا بعد از انتخاب و خوانش و نتیجه گیری نهایی کار بسیار موفقی از کار در آمده و من از آن درس نمره عالی گرفتم و البته بعدها بر استاد من در آن سالها بخاطر اعتقاداتش ستم ها رفت و من فقط دیدم ایشان با دیده اشکبار آن همه عشق و آزادگی و فضیلت را همراه خود از دانشکده برد  که بگذریم و من در آن سالهای مبارزه و همراهی استادم پیرمرد و ماهی مارلین را تشبیه به مبارزات اجتماعی منتهی به انقلاب ۵۷ می کردم و کلی هم دلیل و برهان کلاس پسند برای نقد و بررسی خود داشتم و سرکار خانم متحدین چه شوقی می کرد از باور و تحلیل من از کتاب .
 
و حالا که سالهای سال از آن روزهای خوش دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد گذشته و چرخ بازیگر هزاران چرخ خورده تا من بازنشسته در عرصه دریایی که خوابش را هم نمی دیدم باز هم بیاد استاد مستطاب نجف دریابندری و مصیبت عظمای کرونا به این ترجمه بی بدیل برگردم و اینبار با متانتی بیشتر کتاب را بخوانم و عمیقتر از دگردیسی قصه و نثر وزین آن لذت وافر ببرم . اما در عین نتیجه گیری نهایی  اینبار بر اساس قصه مبارزه انسان سرگشته با سری پرشور از مقاومت در برابر مارلین آن ماهی بزرگ که بی شباهت به کرونا نیست رنگ روز به نگاهم بزنم و امید داشته باشم  برای اثبات زندگی و حیات عقلانی بر این کره خاکی باید که جسم و جان بشر با همه توان به کار آید تا شاید در نهایت بتواند سلامتی و آرامش آدمی به ساحل مقصود رسد.
ماهشهر ع-بهار

سروده خودکامگان
احساس کردم
در میان این همه خبرهای بد
منتظری
تا روزی
دری
پنجره ای
روزنی گشوده گردد
مثل یک اتفاق بزرگ
بسمت  ساحل و تسلای  خاطر فرشته ای سرگردان
که بر شیب تند امواج آمد
تا فاجعه هستی را معنا کند
در شبی
که سیاهی
از قیر وام می گیرد
سیاهی را
حالا که بردگانِ خموش
برخاستند و چه دیر برخاستند
تا اسارت را به جباران بیاموزند
که در هر لباسی هستند
از رنگ پوست و زبان
تا عقیده و ایمان
اما هیچ تفاوتی نیست
خودکامگان را
که انسان!
این موجود تسلیم و رضا را
به نیابت از طوفان و تبر
به زنجیر می کشند
و مشق زندگی را به گونه ای تفسیر می کنند
که تیغ بدست زنگی مست
دیگر کاری برای من نمانده است
مگر ذره ای عشق
در دلم
جانم
که  به یغما می رود آن هم

تهران ع-بهار

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۰۵
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی