سیاهه اعمال
اگر شعری می سر ایی...اگر قصه ای می نویسی ..باید آنچنان بازتابی داشته باشد که احساس کنی اگر این شعر را نمی سرودی یا این قصه را نمی نوشتی جهان چیزی کم داشت....نمی دانم شاید این که می گویم بلند پروازی اغراق گونه ای ست از همه آرزوهای دست نایافتنی عالم انسانی ...اما عرصه تفکر و نوشتن مثل جهان است که مرزی ندارد که ناتوانی ما دلیل بر کوچکی دنیا نیست که برعکس !....ولذا خوب می شد !اگر در نوشتن نوعی وسواس بخرج دهیم تاخواننده بی هیچ درنگی نه اینکه بی خیال متن شده واز سمت و سوی اثر عبور کند بلکه باهمه وجود بدنبال سیاهه اعمال خود بگردد که به تعبیر بزرگی هر اثر ادبی سیاهه ای از اعمال خواننده اثر است که هرچه مفارقت بین اثر ادبی و خواننده مجذوبتر باشد اثر ادبی واجد ارزش های متعالی بیشتری ست و می تواند که دلی را شاد کند یا بشکند و چون عمق داشت جهانی را تغییر دهد هرجند این دنیای سنگین و خسته ما به هیچ صراطی مستقیم نمی شود اما همین که خنک نسیمی بوزد خود غنیمتی ست و آرزوها ی آدمی نیز نباید که به خاکی و خاکستری بسنده کنند!......سارتر می گوید اثر ادبی باید اثر گذار باشد و به تعبیرمن انسانی باشد استوار،تا آنگاه هم که خم شد نشکند....
زمستان 1392 ماهشهر علی ربیعی(علی بهار)
در جستجو
1
چندروزی تکرار می شوی
ازبهاری تا خزانی
چشم به روییدنی و رویشی
یا اندوه فروریختنی
و تغُیَیَر لذت بخش زمان
که برنگ فصول می آیند و میروند
گاهی به تلنگر دل و دستی
وسوسه می شوی
در مقام عاشقی در آیی
"سرزنش ها گر کنند خار مغیلان غم مخور"...حافظ
گاهی عذاب وجدانی
در هئیت اسباب قتاله ای
به جنگ تن به تن میروی
محاط شده ای
از عشق و نفرت
تا آستانه هستی
جوهر امکان
که چون قطره ای ترا
از گودالی به گودالی می ریزد
2
شعری می سرایی
در ذهن
خطی می کشی
تا بوم
ترانه ای می خوانی
برلب....
که رازی بگشایی
در دل!
شوریده حالانند
درختان و پرندگان و حشرات
که روستای ترا آشفتند
3
امواج دریاها
تا ذهن و زبانت را بیاشوبند!
اگر به ساحل رسیدند یا نرسیدند
جان به جان آفرین دادند
آه ای شورآب مفرح زندگی
ای آبهای خوش سیمای دریاها
دستی بگیرید به مهر
تا نهنگان بیچاره
به گل نمانند!
4
شاید آتشزنه رویاها
جایی دنج
سوار براسب مراد
از کهکشانی به کهکشانی سفر کند
و جهان در نقش عاشقی سرگردان
در جستجوی خدا
به خود رسد
زمستان 1392 ماهشهر علی ربیعی(علی بهار)