گپی و گفتی با منیرو روانی پور
گپی با منیرو روانی پور
خوب باید به آدما و نگاهشون احترام گذاشت و تلاش کرد تا یاد بگیرند به خل و خشتک دیگران کار نداشته باشن ...هر چند ماجرای سختی ست که ریشه در فضولی و حسادت و جلوه گری دارد و همواره در ضمیر ناخودآگاه همه ما پنهان است ،چنانکه وقتی با خیلی از جباران و محترکان خطا کار گفتگو می کنی که چرا این کار را کردید بلافاصله می گویند اشتباه کردیم و بهر جهت ذات آدمی همین است شما نویسنده محترم بوشهری با همه زیر و بمی که بسان دیگران داری خیلی حرفها را جدی نگیر و به کارت سخت و پر تلاش ادامه بده باید اضافه کنم در این هوای ابری و بارانی به تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ من در حد حوصله و مقدورات فکر می کنم سالها پیش یکی از کتابهای شما را خوانده ام و البته نقد آثارتان را همواره می خوانم زیرا هم نثر اختصاصی شما را دوست دارم و هم فضای آن قصه را که در جنوب خاک و خُل ما می گذشت و من آنها را که روانشان زار گرفته بود از نزدیک دیده بودم و حالا جسته و گریخته از آن کتاب یاد می کنم هر چند اسمش را نیز از یاد برده ام راستی اگر هنوز در زندگی مشترک هستید حتما سلام همسر محترمتان آقای بابک تختی و فرزندتان غلامرضا را برسانید ...دیگر عرضی نیست و اما همه این شرح ماوقع بهانه ای بود برای من که اندکی ،سر سوزنی دست به قلم بشوم . زیرا از هر سو که می نگرم اینجا یعنی تهران خیلی سخت می گذرد.امیدوارم هر چه زودتر پرت شوم همان جنوب خودمان مرده و زنده اش مهم نیست.علی
حکایت خانه خرابی ها
هیچ وقت فکر نمی کردم هر روز در این فضای تیره تر از دیروز و هر سال دریغ از پارسال در این جهنم تورم قدرت و ثروت که از راه پله های شلوغ دروغ و تزویر بالا میرود اینقدر دوام بیاورم و تعریف های خدشه دار از همه چیز را بشنوم و اصرار داشته باشم که یا مثل من فکر کنید یا خانه خرابتان می کنم و خوب خیلی بعید است که بعد از بیست و یک قرن میلادی که از اشرف مخلوقی بشرها می گذرد هر کسی از هر جا زورش رسید در پی خانه خرابی قومی و ملتی و عشیره ای باشد و برای کارش نیز هزار و یک دلیل منطقی بیاورد که اگر من خانه خرابت نمی کردم یکی دیگر این کار را می کرد. و خلاصه حکایتی ست این خانه خرابی ها ... علی