مسافر
مسافر
جاده نشانِ
تیره زخمی ست
بر زمین
که یادآوری می کند
همه ما مسافریم
دیر یا زود میرویم
بی آنکه به استقبال ما بیایند
یا بدرقه شویم
با یادواره های
به جا مانده
از چمدانی پُر
تا رویایی خالی
علی
سرنوشت
بی خیال دنیا و هر چه در او هست
آسمان را در ذهنت پنهان کن
از ضیافت زمین فاصله بگیر
دور شو دور
بسان مرغی دریایی در طوفان
دلگیر مباش که دنیا
هیچش کرانه نیست
نه ظالم است و نه مظلوم
نه فاسق است و نه معصوم
او مثل سرنوشت
در هر حال کار خودش را می کند
علی
امید
امید من باش
در شبی تاریک
بسان فانوس دریایی
که از مسیری دور
بر تلاطم امواج پیدایی
علی
شرح شقایق
ابتدای سحر است
خواب پنجره را کنار می زنم
دارند به آخر می رسند
مهتاب و ستاره
فردا روز دیگری ست
ای صبح دلنشین
شرح این شقایق طولانی ست
علی
گروگان
بزرگی می نویسد:
بهتر است
حاکمان خوب باشند
تا ملتها.
حاکمان بد
ملتها را به گروگان می گیرند.
از دفتر یادداشتها علی