حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

نجوای درون

شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۱ ب.ظ

هجران  توو اندوه جانفرسای  من کجا


اسرارتو و سینه  هویدای من کجا


شمع هزار شعله ای ،خورشیدبی نقاب


آتش به دل نهادی وپروای من کجا


اینجاکه به انتظار بهارت  نشسته ام!


کویر تشنه  تو  وباغ تماشای  من کجا


چون کودکی که در انتظار مادراست


دریغ مادرانه تو وتمنای من کجا


رقصان در آسمان بسان  شهابها


پای گریزتو والتجای  من کجا


از ساحل نجاتی که مرغان پریده اند


خاموشی  موج تو  و دریای من کجا


در قاب آرزویی   عکس رخُت نماند


هراسان روزگارِتو! وشکوای  من کجا


آه ای بهار سوخته در خشک سال  عمر


بازی به آخر رسید و رویای  من کجا


ماهشهر سال 1368 علی ربیعی(علی بهار)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۳۰
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۱)

بسیار زیبا بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی