نجوای درون
شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۱۱ ب.ظ
هجران توو اندوه جانفرسای من کجا
اسرارتو و سینه هویدای من کجا
شمع هزار شعله ای ،خورشیدبی نقاب
آتش به دل نهادی وپروای من کجا
اینجاکه به انتظار بهارت نشسته ام!
کویر تشنه تو وباغ تماشای من کجا
چون کودکی که در انتظار مادراست
دریغ مادرانه تو وتمنای من کجا
رقصان در آسمان بسان شهابها
پای گریزتو والتجای من کجا
از ساحل نجاتی که مرغان پریده اند
خاموشی موج تو و دریای من کجا
در قاب آرزویی عکس رخُت نماند
هراسان روزگارِتو! وشکوای من کجا
آه ای بهار سوخته در خشک سال عمر
بازی به آخر رسید و رویای من کجا
ماهشهر سال 1368 علی ربیعی(علی بهار)
۹۴/۰۳/۳۰