حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

از منظومه تورا حوالی پرهای قاصدک و ستاره جا گذاشتم

چهارشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ

 بهارا شور شیرینم برانگیز
شرار عشق دیرینم برانگیز---الف سایه

کودک دیروز

3

جهت صدای  گوشه ای بلبل

منتظرایستادم

زیر شاخه های سوخته نخل بی سر

اشک ها مرا می برند تا غروبی غم انگیز

لحظه  برگ ریزان سرد  پاییز

تماشا کن! کودک دیروز

جنگ و صلحی که پایان ندارد

گاهی خسته می شوم

خسته تر از تیزاب آفتاب بر هرچه زندگی ست

تا جاییکه عبور من بر این سبق زار بی عاطفه محال است

می مانم و مثل صحرا

طوفان شن به پا می کنم

مشهد پاییز 1390 علی ربیعی (ع- بهار)

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۴
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی