حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

اتللو

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۲۱ ب.ظ

در باره اتللو!
نوشتن ازآثار شکسپیر در همه حال دشوار است بویژه از سوی همچو منی ! زیرا که از جنبه هنری بی نظیر ودست نایافتنی ست و بی هیچ حرف و حدیثی بر قله معرفت هنری ادبیات جهان جای دارد.

 بعلاوه آثار این نمایشنامه نویس قرن ۱۶ میلادی   فریاد بیداری برضمیر ناخودآگاه  ادمی ست یعنی آنجا که وجدان آلوده به گناه را به محاکمه می کشاند بی آنکه نیازی به قاضی باشدبویژه هنگامیکه جیفه دنیایی یعنی قدرت و ثروت و به طبع آن دروغ و ریا او را دچار فراموشی و خاموشی کرده است .

در عین حال همه اثارش آموزشی نیز هست زیرا راه و رسم انسانی زیستن را به ما می آموزد به اضافه جنبه های عمیق اخلاقی را در خود دارد که طی فرآیند سخت و شکننده فرهنگ و تمدن بشری بدست آمده است بگونه ای که  کردارنیک  در متن نمایشنامه هایش نهادینه شده است  بی آنکه شائبه تزویر و ریا  در انها باشد .

از نگاه من آثار شکسپیر  به حقیقت شعر حافظ می ماند که شلاق بر اسب چموش نادانی و جهل می زند شاید که بشریت اندکی رستگار شود هر چند دست خرد کوتاه و خرمای امید بر نخیل  .
من به شخصه به جهت یاد آوری جنبه های مثبت  اخلاقی چون راست گویی و اعتماد و بردباری و مقابله با تحقیر و نفرت بارها و بارها به آثار ایشان مراجعه کرده ام که هر بار یاد آور درسی بوده است  بویژه دو نمایشنامه هملت و اتللو که قصد دارم در اینجا اشاره ای مختصر در باره این دومی داشته باشم ...نمایش اتللو در باره فرمانده ای ست به همین نام که به علت دروغ های غلامش یاگو برای برانگیختن حس حسادت او و شک به همسر ش دزد مونا و فکر خیانت همسر به تحریک یاگو تصمیم های دیوانه وار  بگیرد و سرانجام آن تراژدی هولناک حادث شود  یعنی  مثل اکثر نمایش نامه های شکسپیر تراژدی مرگ قهرمانان  رقم بخورد.
این نمایشی ست که سریع  به عواطف و رفتارها و ابعاد مختلفی از وجود آدمی مثل قضاوت و دروغ و شک و ریاکاری اشاره دارد و در آخر  عدم اعتماد در روابط آدمها را بزرگنمایی می کند. به گونه ای که مخاطب با خواندن آن می تواند طبق تاویلی کاملا شخصی هر کدام از این ویژگی ها را موثرتر و نیروی محرکی قوی تر در تصمیمات تلخ بشر و بازتاب آن در زندگی این جهان پیچیده یعنی روابط انسانها که رنج و درد را با هم مقدر میکند .
و البته  در این میان آنچه باعث دگرگونی و کنش و واکنش قهرمان و ضد قهرمان میگردد شک و تردیدی ست که بین آنان شکل می گیرد . قهرمان نمایش در آزاری جانکاه بین شک و یقینی که مهتر افریده گرفتار است  و در آخر جان    مایه شک است که اتللو دیوانه وار به دزدمونا می گوید دلم می خواهد تو را بکشم سپس آسوده  دوستت بدارم!

زیرا سزای خیانت در عشق مرگ است و پرده حقیقت با فریاد یکی و سکوت دیگری خاموش می شود و آنچه می ماند خاکستر ی از گناهکاری همه آدمهای نمایش نسبت به یکدیگر است از یاگوی حسود تا اتللو زود باور و دزدمونا ی بیچاره..و" راستی کدام سینه پاک است که گاهی گمانهای ناپاک در آن راه نیابد" از نمایش اتللو
  
ماهشهر علی ربیعی (ع-بهار)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۸/۱۵
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی