از سروده دوستت دارم
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۵ ب.ظ
چه لذت بی حاصلی ست بی تو!
شکوفه یاس ...میر نوروزی
بوی خوش آویشن کوهی
خاک مقرب درباد
این همه زندگی
که پنهانی با نسیم عشق ورزی کردند
وجنوبم !
جنوب ملال آور آهن ونفت
جغرافیای شکننده ای بود
که خاموش می شد مثل بره سربراه عیسی
تالابها و سرودخوانی موزون غوکها
مزارع و دلسپاری شهلای مرغابی ها
صحرا وتن آسانی مجنون جوانه ها
آسمان وآشفته گی بی شمار ستاره ها
حکایتی بود این دوستت دارم
دیوانه وار چون دل مجنونم
بگذار بگویم یادی ازشرم چشمانت
تنها جانپناهم بود
پاییز1380ماهشهر علی ربیعی (علی بهار)
۹۴/۰۷/۲۸