ایران نقطه ثقل جهان
ایران نقطه ثقل جهان!
همواره تا نفس هست باید کاری کرد بخصوص آنجا که بوی خاک و آب و باد ایران میدهد. این سرزمین که نقطه ثقل جهان است و قلمرو آن در سه هزار ساله اخیر بر اثر پیروزی و شکست ها همواره دستخوش تغییرات جغرافیایی بوده اما علیرغم همه صیرورت ها هسته مرکزی ایران امروز ما همین است که ما همه اقوام ایرانی در آن نفس می کشیم و آنجا که لازم آید در مقابل مهاجمین از این قلمرو و ریشه تناورش دفاع می کنیم هر چند تاریخ این سرزمین شواهد بسیاری از تصمیم های غلط خاندانهای حاکم در گذشته دارد از داریوش سوم آخرین شاه هخامنشی که تسلیم اسکندر مقدونی شد و جانشینان اسکندر شدند خاندان سلوکیان و سپس در عصر ساسانی باز تصمیم های غلط یزدگرد شکست و فروپاشی ساسانیان و پیروزی سپاهیان اسلام را رقم زد و این آسیاب گشت و گشت تا در روزگار خوارزمشاهیان و سرکشی حاکم مرز اطرار در شمالشرق موجب هجوم فاتحان مغولی به سرداری چنگیزخان گردید که به سگ و گربه های نیشابور بزرگ رحم نکردند و تا رسیدیم به آخر حکومت صفوی و شاه سلطان حسین معروف که شکست خفت باری را از محمود و اشرف افغان پذیرفت و قصرهای باشکوه اصفهان به خرابه سرایی تبدیل شدند و بعد از آن دوره ای جدید در تاریخ ایران رقم خورد با هجوم و دسیسه های روس و انگلیس و شکست های مدام در عصر قاجار با عهدنامه های ننگین ترکمن چای و گلستان و در این بین هزاران قرارداد خرد و کلان که همه در جهت تضعیف ایران کوشیدند اما ققنوس ایران علیرغم آن همه مصائب از خاکستر خودش برخاست و امروز وظیفه ما است که از این جغرافیای عزیز در مقابل هجوم بیگانگان تا پای جان دفاع کنیم چنانکه نسل من این وظیفه را درجنگ هشت ساله به نیکی انجام دادند و کماکان برای اینکه جان ناقابل را فدای ایرانمان کنیم آماده به یراق هستیم....علی
در باره شکست ملتها
در این غروبی ۸ آبانماه ۱۴۰۳ در بلوار پشت دیوار سپاه نشسته بودم تا بعد از اندکی پیاده روی مروری چند باره داشته باشم بر کتابی با عنوان راستی چرا ملت ها شکست می خورند از دارون عجم اوغلو برنده نوبل اقتصاد در سال ۲۰۲۴. او که حتی به وام ها و اعتبارهایی که از مسیر سفارش در بانک های کشور توسعه نیافته به بعضی اشخاص میدهند شک داشت و یکی از دلایل برنده شدن ایشان در نوبل اقتصاد امسال همین بود زیرا او اعتقاد دارد که این اعتبارها را که دنبال کنید رگ فساد و توسعه نیافتگی را میابید. با محتوی و متن کتاب اشتراک احساس عجیبی دارم زیرا من نیز با بضاعت اندک خویش به همان نتیجه ای رسیده ام که ایشان می نویسد ، بدین مضمون که سیاستمداران از نوع تمامیت خواه بر سر دوراهی دوام اقتدار یا تکثرگرایی یا همان پلورالیسم ترجیح میدهند که اقتصاد و سیاست را به گروهی مطیع و محدود واگذار کنند ، گروهی که حافظ منافع سیاسی آنها باشند به این مسیر الیگارشی یا به تعبیر من کوچک سالاری امر سیاسی می گویند که بعلاوه همراه است با نوعی زیرکی و فراست تمامیت خواهی ، که همواره قدبلندان را کناره زده و میدان را برای کوتله ها هموار می کند. در این روش و منش بی شک شکوفایی اقتصادی و امید به آینده امری محال است که در نهایت منجر به شکست ملت ها میگردد. علی