دوستی می گفت ای کاش بهشت کتابخانه بود...گفتم نمی دانم...اما شک ندارم که کتابخانه بهشت است....ع-بهار
زبان عشق
گاهی که هیچ واژه ای
برای سرودن ندارم
در سینه ی پرنده ای فرو میروم
قناری باشد یا چکاوک
کلاغ باشد یا اردک
تفاوتی نداشت -
عشق را!
از هرزبان که می شنوم نامکرر است
تهران علی ربیعی(ع-بهار)
ملت ها در قلب شاعرانشان متولد می شوند و در دست سیاستمدارانشان می میرند ...اقبال لاهوری
.....از سروده نی لبک
آوازهایم را بخاطر بیاور
شاید استغاثه لک لک غمگینی
بر بلندای متروکه ای را
آسمان بشنود
ماه ببیند
باران بخواند
آنگاه همسرایی باد
خبر از سالی شفاف بیاورد
و آدمی در میان لذت وافر
بابونه ها و شبدرها بروید
و عشق چون بره ای
به پای هر قصابی وفاداری کند
حالا که در شراره بادها و خاکها
قشون به اتمام خنجرها رسیده اند
و من نیزاز خیابان خسته خاطراتم عبور کرده ام
ماهشهر علی ربیعی(ع-بهار)