سفر ی که تمامی ندارد
شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۰۱ ب.ظ
سفر هرگز پایان ندارد. فقط مسافرانند که به پایان می رسند ....ساراماگو خالق رمان کوری
1
سروده سفر
سحر که بیاید
به ترانه همه چکاوکها حساسم
که از بند بند شاخه ها بر می خیزد
بر می خیزم
دوستم می گوید
ببین علی!
مسافر چند روزه این دنیا که باشی
دل به هیچ سودایی نمی دهی
بجز همین صداهای جادویی
که از بند بند شاخه ها بر می خیزد!
2
کنار جاده ایستاده ام
دست بلند می کنم
به هر که و هر چه که می بینم
آواز و لبخند بر زبان و صورتم رویید
من مزارع همه سرزمین های تابستانم
با جاده ای در حاشیه اش
شمال یا جنوب باشد
تفاوتی نمی کند
"آدمیزاده را چراغی گیر"
"روشنایی پرست شعله پذیر*" الف سایه
شهریور ماه 1379 ماهشهرعلی ربیعی( علی بهار)
۹۲/۱۱/۱۹