سروده شور دلداده گی
جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۰۷ ب.ظ
بی چشم داشت ازسرابی
در چشم اندازی دور
با لذت پیوسته ....
در نسیمی ،بادی ، طوفانی
بی مسامحه و ترس می رفتیم
تازیانه ایام
خلاصه رنجی بودکه در حوصله دلداده گی
صد قافله بیابانگرد می گنجید
چه سرنوشتی رقم زده ای
ای عشق ،ای عشق
ای گدازه رنگین کمان شعله ها
طنابی بر گردان-
یا زنجیری بر پای من اگر بودی
مرا شکوه از دار دنیا نبود
وآسمان همه
گلبانگی ست
که از صدای دوست برمی خواست
در شب و دریا
چون نغمه مرغی که به آشیانه برگشت
آنجا هر دلی معبودی داشت
و هر مجنونی
طفل پاورچین گمگشتگی را می شناخت
تا به آنسوی شیدایی رسد
غنیمتی ! ای عشق ای عشق
تا همه پروانه هاو کبوتران
فصل غمگین خزانی را
از حضورت بیاشوبند
در شرم خاموش نگاهی !
طنابی بر گردان-
یا زنجیری بر پای من
اگر بودی
مرا شکوه از دار دنیا نبود
ماهشهر خزان 89 13علی ربیعی (علی بهار)
به دریا رفته میداند مصیبت های توفان را....
باد موافق که می وزد نفسی هم به راحتی می کشی یعنی که نمی خواهی این همه مسیر را تا خور پایین دست پارو بزنی ناخدای پیر قایق اجازه می دهد شراع رنگ ورو رفته را از کف قایق بالا بیاوریم و طنابها را به وسط قایق عمود کنیم و بادبان ها را بالا بزنیم همچو پرچم صبحگاهی که تقدیسی خسته کننده برای سربازی دارد که خواب صبحگاهییش را از دست داده و ما سربازان خسته در میانه این دریای مواّج در این دم صبح با همه ملال آماده فرمانیم زمانیکه ناخدا نهیب می زند به پیش ای دریا دلان تهی دست که ناچارید علیرغم همه سختیها و پلشتیها درد جانکاه زندگی را بجان بخرید و در کشاکش غولان دریا و اره ماهیان بزرگ و کوسه های خشمگین و حریص زیر شلاق طوفان و دیوانگی امواج ..سینه دریا را بشکافید که جا نمانید ...برانید شاید که ازاین مصیبت عظمای سکون رهایی یابید....
....تا چشم نای دیدن دارد هم دریا و هم آسمان غرق فیروزه های خوش رنگ خویشند و چون روز بر آ ید خورشید با همه توان فقط گوشه ای کوچک از اسمان را تسخیر می کند و تو در میانه این همه دریا به حقارت خورشید هم پی نمی بری تا خود که باشی که بخواهی از منّیتی بلند به دنیا بنگری ....کوچه دل آدمی هرچه بزرگتر صفای قدم دوست وزین تر که جایگاه دل و دلدار اگر به صرافت عشق رسند آنسوتر از خورشید را هم می بینند ..به دل می گویم راستی زیباترین دنیا دنیایی ست که آدمهای آن شبیه خویشند و اصرار ندارند در لباس دد و دام فرو روند....
از دفترهای گذشته ماهشهر علی بهار پاییز 1389
بلای عشق را جز عاشق شیدا نمی داند
به دریا رفته میداند مصیبت های توفان را....ابوالحسن ورزی
۹۳/۱۰/۱۲