در خیال 16 آذر
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ق.ظ
هزار جهد بکردم که سٌرعشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم....سعدی
شانزده آذر که می رسد یاد و خاطره همه آن سالهای عجیب در ذهن و ضمیرم زنده می شوند....گاهی به لبخندی گاهی به شوقی و زمانی به اشکی که با یادهای چندین نسل تکرار شدند هرچند امروزهم شانزده آذر است!...مثل هر سالِ دراین روز...من زنده می شوم...نفس می کشم...دست می زنم به سینه به قلبم، به دنبالم اینم که پیدا کنم کسی را که گم کردم آنروز.....................تهران زمستان 1380علی ربیعی ( علی بهار)
از عاشقانه ها
گویی آن انارهای شیفته
در قاب دلم
همه ترک برداشتند
حضورت جاذبه قرمز غروب بود
شوق دیدارت لذت وافر طلوع
قسم می خورم
به ارتفاع قراری که داشتیم
بذری که کاشتیم
عمری ست انتظار می کشم
تا ببینمت
جاده ات را گم کرده ام
سرابت را پیدا
ماهشهر پاییز 1380علی ربیعی(ع-بهار)
۹۴/۰۹/۱۶