کاریکلماتور 2
کاریکلماتور ۲
دستت به مثابه تفنگ
انگشتانت آماده شمارش گستاخی و شلیک فشنگ
در کلامت آتشی از قهر شعله می کشد
نفرتی مدام
زنده باد فالگوشان دروغگویت
که بر انجماد افکارت
پایکوبانند
من که تسلیم زمانه شده ام
و برایم تفاوتی ندارد
بر کدام ارابه مرگ سوارم کنند
بعلاوه دوست دارم هر چه زودتر
عطای زندگی را به لقایش بخشم
اما شک ندارم
تو نیز
روز خوش نخواهی دید
ماهشهر ع-بهار
من مزاحم کسی نیستم!
به این نتیجه رسیده ام و دیگر چاره ای هم ندارم مگر اینکه بلیطی را که خداوند به قصد زندگی در این دنیا به من داد پس بدهم،براستی که حوصله ام از دنیا و مافیهایش سر رفته .عزیزترین کسم را از دست داده ام و دنیای پیرامونم هیچ انگیزه ای به من نمی دهد که بیشتر از اینها مزاحم خداوند متعال باشم .دنیایی که هیچ تعبیری ندارد مگر یک گستاخی بی حد و حصر از هر کس که فکرش را نمی کنی یامی کنی،چنانکه به سهم خویش راست راست در چشمانت نگاه می کنند و دروغ می گویند و دزدی می کنند و بعد به تو نارو می زنند.
چیست این ظاهر پر نقش و نگار هستی ؟ همه می گویند بگذار پرومته در آتش قهر خدایان بسوزد و سقراط محاکمه شود .من راضی نیستم زیر برخلاف عدل الهی ست بیچاره پرومته و سقراط و این آخری من ماهشهر ع-بهار