حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

دنیا ارزش زیستن داشت

چهارشنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۲:۳۶ ق.ظ

سروده ویز مگس
سنگین ترین هجوم
شاید اصحاب زلزله ای باشد
سهمناک
که از قله فرو می ریزد
و تو بیدار نبودی
هیچ وقت بیدار نبودی
مثل یک خواب ابدی
چقدر با روزها و روزنه ها کلنجار میروم
من که از ثانیه ها و دقایق این شام مرگزای بیزارم
ترانه ها را همه فراموش کرده ام
البته گاهی می گویم
آدمی ست و هزار پیچ و خم ذهن
  در زندان انفرادی
به ویز یک مگس نیز می توانی بخندی
ماهشهر ع-ر

 

دنیا ارزش زیستن داشت
خاک و باد میهمان بهار بی باران شده است و امروز که هنوز سه شنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۱ است تعطیلات آخر هفته شروع شده باشد انگار که زیبایی و انعکاس زندگی ارتباطی به روز و ماه و فصل و سال ندارد و وقتی که بخواد روح زمانه آلوده به غرض و مرض ترکتازی خشکسال باشد گویی که خون خورشید را بر سطح مکدر آسمان پاشیده باشند و سالی که نکوست از بهارش پیداست هر چند برای من و تو تفاوتی ندارد که هر جا که بروی آسمان همین رنگ است نیازی هم به فلسفه بافی و صغری و کبری نیست گفت چی شده هنوز ننشسته انگار که دعوا داری و می خواهی کاسه کوزه ها را بر سر من خراب کنی گفتم حالا که همدردی هات بدرد نمی خورد بزار حداقل اندکی فحش بدم شاید ته دلم خالی شد ببین مهتاب چه زود تو را جا گذاشت و رفت و تو هنوز اندر خم یه کوچه ای و بعد بیا و روزگار من را تماشا کن ...عشق و دلدادگی و معرفت و آدمیت همیشه خوب است و شعار من بوده اما حیف که همواره در تنفسم همیشه اکسیژن کم آوردم و گذاشتم همه چیز هر جور که خواست بگذرد و سرم را باز در لاک خودم فرو ببرم و میدانم دنیا خواهی نخواهی تنها محل گذر نیست بلکه محل انتقام وزورگیری و یه چیزی بالاتر از اون از آدمی ست یعنی از همان اول که چشم باز می کنی بدنیا با کلی بدهکاری و تازه همه اعضا و جوارحت از بهترینش که نمی دانم کجایت باشند تا پاکترینش که احتمالا موهای سرت هستند منتظرند که مثل نکیر و منکر بر علیه تو شاهدت بدهند و هی شکایت کنند که از ما سوء استفاده کردی و تو بگویی بابا چه خبرت است هنوز نه به بار است و نه به دار که این طور شمشیر از رو بسته اید اجازه بده یه ارزن از ریه جهت سوزش اکسیژن و بعد از یه چیزای دیگه مون بهره برداری کنیم تا تو بیایی و بازخواست کنی خوب با این تفاسیر بیا و بینی و بین الله این زندگی ارزش بودن و شدن و بقیه افعال را داشت ...
ماهشهر ع-ر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۲/۲۱
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی