حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

صبح گنجشکان

شنبه, ۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۲:۳۸ ب.ظ

سروده صبح گنجشکان

تنها آدمی ست
که با دیدن ستاره ها
در شبی تاریک به وجد می‌آید
تنها آدمی ست
که  با طلوع آفتاب
می‌داند روزی نو آغاز شده است.
آنها که نه اشتیاق عشق دارند 
نه لبخند ستاره
در شبی تاریک
  هرگز منتظر طلوع آفتاب و
هیاهوی صبح  گنجشکان نیستند
ماهشهر ع-بهار

نقدی بر کتاب حکومت نظامی کامو
کتاب حکومت نظامی اثر آلبر کامو در حقیقت نمایشنامه ای ست که بر اساس رمان طاعون اثر خود نویسنده بازنویسی شده است قصه از این قرار است که شخصی به نام طاعون به همراه منشی خود وارد شهری می شود که اسامی همه مردم آن شهر را دارد و هر لحظه اراده کند با یک اشاره روی شخصی از افراد شهر خط سیاهی کشیده و آن شخص در کثری از ثانیه می میرد. قهرمان نمایش حکومت نظامی یعنی طاعون با ورودش به آن شهر ناقوس مرگ را به صدا در می آورد ،وی تمام شهر را در دستان خود و زیر سلطه و قدرت بی حصر خود می گیرد حکومتی عاری از احساس و کاملا خشک و بی عاطفه مثل هر حکومتی که زمامداری در دست ستمگری  است .
طاعون در ادامه بسط قدرت با جدا ساختن زنان و مردان و سرکوب هر نوع عواطف انسانی چون  عشق و دوست داشتن و تهی از احساسات لطیف ،تنها حقیقت محض را برای سعادت مردم آن  شهر سوگواری و مرگ می داند.

طاعون نمایش کامو بی شباهت به شخصیت کشیش دز کتاب طاعون نیست که همه بلاها و مصائب را ناشی از گناهان آدمی می داند .مردم در این شهر زیر سلطه طاعون هستند و همه در مقابل قدرت وی سر خم کرده و از ترس به خانه خود پناه می برند و هر کس به نوعی تلاش می کند از سیلاب طاعون  گلیم خود را از آب بیرون بکشد.اما تلخ ترین بخش نمایش آن جا رقم می خورد که علاوه بر منشی طاعون یک نفر از اهالی شهر نیز شروع به خط زدن نام یکی از همنوعان خود می گیرد و همین مسئله باعث مرگ می شود و در اینجاست که تراژدی مرگ که گویی امر مسلم کل زندگی بشر است شکل می گیرد یعنی بشریت بدست خود تیشه به ریشه زندگی می زند و در این میان طاعون از همه خوشحال تر است که توانسته چنین وضعیت هولناکی را رقم بزند .البته این تمام قصه طاعون نیست زیرا در این نمایش شخصیتی مانند دیاگو است که روبروی طاعون می ایستد هر چند او پیروز میدان مرگ نیست که طاعون نشانه آنست اما دیاگو به عنوان یک انسان از پای نمی افتد و اجازه شکست انسانیت را در مبارزه به طاعون نمی دهد.
ماهشهر ع-ر

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۰۷
علی ربیعی(ع-بهار)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی