حدیث نفس

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

مثل فراموشی غروب یک مرغ دریایی در انحنای قلب بریده ابرها فرو میروم

حدیث نفس

حدیث نفس من چون کیمیا ی نگاه اخلاقی بی مداهنه... گوهری ست قیمتی که وجدان ناخودآگاه آدمی رابه نقد می کشاند و وزن مقابله با خویشتن را بالا می برد تا جایی که برای عرضه بالا بلندی و خود خواهی نا بخردانه امکانی در ذهن و ضمیر آدمی باقی نمی نماند و خلوت درون را به آرمان شهر سقراط حکیم تبدیل می کند.... در عین حال که ریشه ای عمیق در این کهن دیار دارد ...ماهشهر علی بهار

بایگانی

۴ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

 

دل مجروح

در این شب خاک آلوده پاییزی
من در کنار ماه
بر این ساحل غریب
مستانه پا نهاده و
هشیار مانده ام
شادم که چون امواج دریا
در تمام شب
فانوس دل مجروح خویش را
در چنگ خود فشرده و
بیدار مانده ام...

همسرایی با نادر نادرپور

یادی از شیموس هینی شاعر ایرلندی
خوب به میمنت و مبارکی در این شنبه شب ۲۴ آذر ماه هوای سرد آخرای پاییز به جنوب هم رسید و نشستن بر نیمکت بلوار پشت دیوار سپاه را برای من با سوز سرما همراه کرد البته آرزوی باران داشتیم اما خوب آن دورها برف بارید و سوز سرمایش  تا اینجا رسید و حالا در این شب سرد که باد اندکی آلودگی ها و غبار شهری را از آسمان بالای سرم پرانده ، علیرغم‌ جنگ های منطقه ای و ترک تازی های مغول وار اسرائیل و ابنا جنگ پیمانش بر ملت های منطقه اما هنوز  آدمیتی باقی ست تا آینده نمیرد.  و لذا کلی با شعر کوتاهی از  شیموس هینی شاعر ایرلندی برنده نوبل ادبیات بسال ۱۹۹۵ احساس همخوانی کردم  که نوشت...
نباید ترسید
قله ها را
برای رسیدن
به صلح و آزادی فتح کنید
خوب زیبایی کار شاعر همین است که با چهار کلمه  آنچه را پسندیده شعور انسانی ست برجسته میکند.   علی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۳ ، ۲۲:۴۰
علی ربیعی(ع-بهار)

 

چرخ بی آیین بیاد عارف قزوینی
امروز تهران منزل بودم و مروری داشتم بر کتاب چرخ بی آیین نوشته فرهاد صفر زاده پژوهشگر تاریخ موسیقی.
در این اثر می خوانیم  که عارف باید روضه خوان می شد پدرش اینطور می خواست اما شاعر شد و ترانه خوان و تصنیف ساز ،البته این تنها کاری نبود که عارف بر خلاف میل پدرش انجام داد .ملاهادی (پدر عارف) همزمان با قتل ناصرالدین شاه که عوام شاه شهیدش می گفتند و مقبره اش در جوار  شاه عبدالعظیم است در گذشت.
او دو وصیت داشت ؛ وی را در کربلا دفن کنند و یک سوم اموالش را صرف روضه خوانی کنند عارف اما به هیچکدام عمل نکرد حتی باغات پدر را اجاره داد تا در آنها انگور بکارند  و شراب بسازند نام شراب را هم گذاشت "شراب ثالث"
تصنیف های عارف متاثر از زمانه و فراز و فرود انقلاب مشروطیت  در سال ۱۲۸۵ هجری خورشیدی بود   .وی شور وطن دوستی غریبی داشت که در تصنیف مشهورش از خون جوانان وطن لاله دمیده متجلی است.
عارف را نوای آزادیخواهی ملت ایران نامیده اند که در دویست اخیر در این مسیر صدها جنبش و دو انقلاب بزرگ را رقم زدند هرچند مثل هر انقلاب اجتماعی در تاریخ معاصر بشریت به عاقبت بخیری نرسیدند که  فکر می کنم این نیز از ویژگی جامعه انقلابی ست که احساساتش بر خردورزی اصلاحگرانه غلبه دارد .

عارف در سن ۵۳ سالگی پس از مبارزات فراوان در راه میهن و علیه استبداد داخلی  و استعمار خارجی از دنیا رفت و در آرامگاه بوعلی سینای همدان  به خاک سپرده شد ، پس اگر برای ایرانگردی به همدان رفتید حتما در کنار آرامگاه بوعلی اندکی هم بر مقبره عارف به احترام سر فرود آرید.      علی

 

درختان را نکشید
اخیرا  که بارها و بناچاری زمانه گذرم از مسیر اندیمشک به اهواز افتاده دیدن صحنه های رقت انگیز آتش زدن درختان بید و کهوری که در گرمای طاقت فرسای تابستان باعث اندکی امن و آسایش مسافران و رهگذرانند باعت رنجش و آزردگی خاطر شده است و  دل من نیز از این ستم و رفتار نابهنجار  چون شاخ و برگ درختان آتش گرفته در حال سوختن است با پرسش های بی شمار از مسببین که کیستند ؟و محافظین محیط زیست که کجایند؟! انگار آتشی ست که ریشه در  قهر و نفرت و البته جهل مرکب دارد، آن کسانی  که از سر قصد  حرمت طبیعت را نگه نمی دارند و درخت را می کشند. و لانه پرندگان و جوجه هاشان را طعمه آتش می کنند.
 
از سویی اما بارها شاهدم علیرغم آتش زدن های مکرر باز درختانی هستند که از ابتدای ساقه جوانه می زنند و  برگ و بار می دهند و فضایی برای تنفس می جویند گویی به زبان بی زبانی فریاد می زنند می خواهیم زنده بمانیم. علی

چیزی برای فهمیدن وجود ندارد
بعد از رفت و برگشت ابرهای سفید و سیاه و نباریدن باران باد سرد و بلند بالایی از جانب شمال وزان است و آسمان درخشان و مهتاب دارد قد می کشد و ستاره می درخشد و من چه تنهایم با قصه های گفته و نگفته و رویاهای بافته و نبافته  نباید از این همه دل آزردگی که  بناچاری ست اضافه بر متن زندگی بنویسم .
گاهی چیزی برای فهمیدن وجود ندارد و تو نیز باید بپذیری و اصرار نکنی به زعم خود همه چیز را بفهمی....علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۰۳ ، ۲۲:۰۶
علی ربیعی(ع-بهار)

 

دیشب خواب دیدم از این همه بار سنگین  عبور کرده ام و به بزمگاه صبوری و عافیت رسیده ام ،شبی با تضرع و استغاثه قلبی ...خواستم سر شبی بخوابم گفتم خدایا من مستحق این همه رنج و مصیبت نبودم ....خلوتم همیشه پاکترین خلوت بود و چون به حضور می رسیدم به دیگران منبع شادی و محبت بودم و با آنچه را از عالم بالا در دل داشتم زمزمه کردم و عجیب بود از ابتدای خواب تا بیداری همه هستی جلوه نور بود و من گم شده ای داشتم که پیدا شد و باهم در میان انبوه جمعیت قدم می زدیم .

یه شادی وصف ناپذیری در چهره ها دیده می شد . لحظاتی بر من و تو می گذشت که بهتر آنست که در دل بماند چقدر گشتیم و گشتیم چقدر پستی و بلندی‌ها را طی کردیم و چقدر موانع که قلب بزرگ می خواست خیلی بزرگ که تاوان سختی را چشیده باشد و من همه آن خصوصیات را داشتم خدا می داند که برای رسیدن به مقصد راهی مگر رنج جدایی و طلب آرزوی محال نبود و من اول شب در عین آشفتگی بسیار همه را با خودم و خدای درونم زمزمه کرده بودم تا بعد از یک چشم گشودن برق امید در دلم روشن گردید. شاید همه اینها از دیدن تو تا عبور از سنگلاخ و دره ها فقط یک خواب بود اما بعد از بیداری آرامش درونی گویی رقص پروانه ها در بهار به سراغ من آمده اند و من نیز باید با خیل پروانه ها که از پیله به در زده باشند  و حال و هوای صحرای خوش و خرم بهاری می‌دهند به پرواز درآیم و مست زندگی گردم اینها که می نویسم اجبار تن و جان شخصی من نیست گویی همه پیامی ست که سرآمد عالم هستی به من هدیه داده است .حتما گریه و زاری این سالهای مرا دیده و دوست ندارد آدم بی آزار اینقدر سختی و بار امانت این چند روزه هستی را تحمل کند .

زندگی مرا در این شب با دعا و استغاثه ای  از سر درد به سر منزل مقصود و شفا و عیادتی عجیب رساند.  حالا خیلی آرامم و دل قوی میدارم که ایام گران  بی بود و نبود من می گذرد. علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۰۳ ، ۲۲:۵۴
علی ربیعی(ع-بهار)

سروده چقدر پیر شده ام
همدل و همراز با کودکی هایم
دویدم تا مشق هایم را بنویسم
حیران از خاطره های رفته
چقدر پیر شده ام
بی آنکه دنیا
علیرغم آن همه درس های اخلاقی
دهقان فداکار
چوپان دروغگو
تصمیم کبری
تغییری کرده باشد
فقط بمب ها سنگر شکن شده اند
آرزوی صلح سخت تر
و من نیز به این نتیجه رسیده ام
کاش روز جمعه از ایام هفته حذف شود
تا اضطراب شنبه و خبرهای بد  را نداشته باشم
علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۳ ، ۲۱:۲۴
علی ربیعی(ع-بهار)